گفت و گو های شبانه با کودک درون

گفت و گو های شبانه با کودک درون :


اون: چرا آدما عاشق می شن ؟
من: خب واسه اینکه به عشق نیاز دارن
اون : خوب پس عشق یه حس بی ارزشه
من: چرا ؟
اون : اگه غذا نخوری چی میشه ؟
من : از گرسنگی میمیری
اون ؟ حالا اگه غذا بخوری چی ؟
من : خب سیر میشی
اون : غذا خوردنم نیازه اگه عشق نیازه پس وقتی باشه ازش سیر میشی
من : اما عشق بی ارزش نیست
اون: پس دیگه هیچ وقت نگو نیازه
من : بگم چی ؟
اون: عروسکه یادته که ساعت ها باهاش بازی می کردی ؟
من : اوهوم
اون : ازش سیر می شدی ؟
من: نه هنوزدارمش گاهی بهش سر می زنم
اون : یادته چه حسی بهش داشتی ؟
من: حس می کردم اگه نباشه خوابم نمی بره
اون : می دونم هنوزم یادش می افتی و به خاطره هاش سر می زنی
من: عروسکم و میگی ؟
اون :باهوش تر از این حرفا بودی !

#ارغوان_جهانگیری
#گفتگو_با_کودک_درون
دیدگاه ها (۲۲)

میان نامزدهای انتخاباتیحتما کسی هست ..که قول پیدا کردنت را ب...

می‌خواهم بشناسمت. تو را بخوانم، تو را بشنوم. شاید کم و بیش چ...

از دلم، ای شٖه خوبان! طمع صبر مدار که خــراجی نبُوَد ممل...

کشته داده مسلسل چشماتاز کجا حکم تیر می‌گیری؟قتل عام یه مملکت...

⁷𝐌𝐲 𝐛𝐫𝐨𝐭𝐡𝐞𝐫'𝐬 𝐟𝐫𝐢𝐞𝐧𝐝_𝐏𝐚𝐫𝐭 اومدن سر میز نشستن که اصن اون حال ...

#عشق_شفاف part: 8دیدم داره غذای خدمتکار میخوره🗿 هعی بهش گفتم...

چرا واقعا حس میکنین من دوستون ندارم چرا فکر میکنین برام مهم ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط