ᵖᵃʳᵗ"¹
ᵖᵃʳᵗ"¹
°ا/ت°
ا/ت: واییی خدااااا جون بالاخره رسیدیییییم خونه جدیدمون (با ذوق)
م.ا/ت: بجای اکلیل بالا اوردن بیا کمکم
ا/ت: اومدم عشقممممم(با ذوق)
م.ا/ت: ا/ت دخترم سالمی؟ احیانا سیبی که رو سر نیوتون افتاده بود رو سر توهم افتاده؟(با تعجب)
ا/ت: نمیدونم شاید(با خر ذوقی فراوان)
م.ا/ت: عزیززززمممم ا/ت خل شددههه(با داد)
ب.ا/ت: کاملا مشخصه عزیزم
م.ا/ت: بی زحمت اون جارو رشتی و با اون خاک اندازو بده دخترتو از این وسط جمع کنم
ا/ت: مادر گلم چه احتیاجی به خوشنت هست وقتی میتونیم با یه بغل حلش کنیم
م.ا/ت: بغل به درد عمت میخوره بجاش کمکم کن
ب.ا/ت: محض اطلاع عمش خواهر منه هاااا
م.ا/ت: خب که چی؟
ب.ا/ت: خب که چیو...
م.ا/ت: دختر گلم مدارک و کجا گذاشتی؟
ا/ت: مدارک برای چی؟
م.ا/ت: برای اینکه برم محضر مهریمو بزارم اجرا
ب.ا/ت: عشقم شما صاحب اختیاری هرچی شما بگی همون درسته اصلا خواهر من بده خوبه؟
م.ا/ت: کی گفته یه خواهر شوهر کره ای به این ماهی دارم(لاوندرا یچی یادم رفت بگم بابای ا/ت کره ایه)
ب.ا/ت: خب پس چی می....
نویسنده: عههه بسه دیگع کل پارت یک شد بحث شما دوتا پاشید برید سر کارتون
م.ا/ت: حالا خوبه خودت مینویسی
نویسنده: سکوت کنم به نفع همتونه😐
ب.ا/ت: دارم از گشنگی میمیرم زن نمیخوای یچی بهمون بدی؟
م.ا/ت: تو یخچال هست میخوای برو گرمش کن
ب.ا/ت: حالا که فکر میکنم میبینم همچینم گشنم نیستاااا
ا/ت: اصلا خودم میرم درستش میکنم
ب.ا/ت: افرین دختر گلم بی زحمت یه ابم بیار واسم
م.ا/ت: گوشی منم بیار
ب.ا/ت: اون چاقو رو هم بیار
م.ا/ت: یه چایی هم بیار
ا/ت: انگاری منتظر بودین بلند شم
م.ا/ت ب.ا/ت: بله
ا/ت: هوفففف خدا صبر ایوب بده بهم انگاری من مامانشونم اینام بچه هامن
(پرش سر میز)
ا/ت: راستی قراره کجا کار کنید؟
ب.ا/ت: کمپانی بیگ هیت
ا/ت: چییییییی؟(با داد)
م.ا/ت: زهر انارررر بشین سرجات ببینم قراره دکتر های شخصی گروه بی تی اس بشیم
با گفتن این حرف مامانم تمام قرمه سبزی تو دهنم رو پاشیدم تو صورت بابام
ب.ا/ت: بخاطر همینه که از قرمه سبزی متنفرم😑
م.ا/ت: دختر خونمو به گند کشیدی
ب.ا/ت: یعنی خونت مهم تر از صورته منه؟
م.ا/ت:بله عزیزم بخاطر اینکه شما میری صورتتو میشوری درست میشه ولی من تنهایی باید بشینم مثل کوزت خونه رو تمیز کنم
نویسنده: میخواین کل فیک راجب بحث های شما دوبزرگوار باشه؟
م.ا/ت ب.ا/ت: نه ممنون میل نداریم
نویسنده، ا/ت: 😐😑
ا/ت: حالا ساعت چند باید برین؟
ب.ا/ت: ساعت 10:30
ا/ت: یعنی ده دقیقه دیگه؟
م.ا/ت ب.ا/ت: چیییییی(باداد و تعجب)
مثل جنگ زده ها سریع غذاشون رو خوردن و اماده شدن
ا/ت: مامان چجوری میخواین در عرض سه دقیقه برین کمپانی؟
م.ا/ت: کی گفته میریم کمپانی باید بریم خونه بغلی
ا/ت: وایسا ببینم یعنی همسایه بغلیمون بی تی اسه؟....
°ا/ت°
ا/ت: واییی خدااااا جون بالاخره رسیدیییییم خونه جدیدمون (با ذوق)
م.ا/ت: بجای اکلیل بالا اوردن بیا کمکم
ا/ت: اومدم عشقممممم(با ذوق)
م.ا/ت: ا/ت دخترم سالمی؟ احیانا سیبی که رو سر نیوتون افتاده بود رو سر توهم افتاده؟(با تعجب)
ا/ت: نمیدونم شاید(با خر ذوقی فراوان)
م.ا/ت: عزیززززمممم ا/ت خل شددههه(با داد)
ب.ا/ت: کاملا مشخصه عزیزم
م.ا/ت: بی زحمت اون جارو رشتی و با اون خاک اندازو بده دخترتو از این وسط جمع کنم
ا/ت: مادر گلم چه احتیاجی به خوشنت هست وقتی میتونیم با یه بغل حلش کنیم
م.ا/ت: بغل به درد عمت میخوره بجاش کمکم کن
ب.ا/ت: محض اطلاع عمش خواهر منه هاااا
م.ا/ت: خب که چی؟
ب.ا/ت: خب که چیو...
م.ا/ت: دختر گلم مدارک و کجا گذاشتی؟
ا/ت: مدارک برای چی؟
م.ا/ت: برای اینکه برم محضر مهریمو بزارم اجرا
ب.ا/ت: عشقم شما صاحب اختیاری هرچی شما بگی همون درسته اصلا خواهر من بده خوبه؟
م.ا/ت: کی گفته یه خواهر شوهر کره ای به این ماهی دارم(لاوندرا یچی یادم رفت بگم بابای ا/ت کره ایه)
ب.ا/ت: خب پس چی می....
نویسنده: عههه بسه دیگع کل پارت یک شد بحث شما دوتا پاشید برید سر کارتون
م.ا/ت: حالا خوبه خودت مینویسی
نویسنده: سکوت کنم به نفع همتونه😐
ب.ا/ت: دارم از گشنگی میمیرم زن نمیخوای یچی بهمون بدی؟
م.ا/ت: تو یخچال هست میخوای برو گرمش کن
ب.ا/ت: حالا که فکر میکنم میبینم همچینم گشنم نیستاااا
ا/ت: اصلا خودم میرم درستش میکنم
ب.ا/ت: افرین دختر گلم بی زحمت یه ابم بیار واسم
م.ا/ت: گوشی منم بیار
ب.ا/ت: اون چاقو رو هم بیار
م.ا/ت: یه چایی هم بیار
ا/ت: انگاری منتظر بودین بلند شم
م.ا/ت ب.ا/ت: بله
ا/ت: هوفففف خدا صبر ایوب بده بهم انگاری من مامانشونم اینام بچه هامن
(پرش سر میز)
ا/ت: راستی قراره کجا کار کنید؟
ب.ا/ت: کمپانی بیگ هیت
ا/ت: چییییییی؟(با داد)
م.ا/ت: زهر انارررر بشین سرجات ببینم قراره دکتر های شخصی گروه بی تی اس بشیم
با گفتن این حرف مامانم تمام قرمه سبزی تو دهنم رو پاشیدم تو صورت بابام
ب.ا/ت: بخاطر همینه که از قرمه سبزی متنفرم😑
م.ا/ت: دختر خونمو به گند کشیدی
ب.ا/ت: یعنی خونت مهم تر از صورته منه؟
م.ا/ت:بله عزیزم بخاطر اینکه شما میری صورتتو میشوری درست میشه ولی من تنهایی باید بشینم مثل کوزت خونه رو تمیز کنم
نویسنده: میخواین کل فیک راجب بحث های شما دوبزرگوار باشه؟
م.ا/ت ب.ا/ت: نه ممنون میل نداریم
نویسنده، ا/ت: 😐😑
ا/ت: حالا ساعت چند باید برین؟
ب.ا/ت: ساعت 10:30
ا/ت: یعنی ده دقیقه دیگه؟
م.ا/ت ب.ا/ت: چیییییی(باداد و تعجب)
مثل جنگ زده ها سریع غذاشون رو خوردن و اماده شدن
ا/ت: مامان چجوری میخواین در عرض سه دقیقه برین کمپانی؟
م.ا/ت: کی گفته میریم کمپانی باید بریم خونه بغلی
ا/ت: وایسا ببینم یعنی همسایه بغلیمون بی تی اسه؟....
۵.۶k
۲۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.