و چشم های تو

و چشم های تـو
همان کافه ی دنجی است
که قهوه ☕️ هایش حرف ندارد.
دیدگاه ها (۸)

من همانم که شبی عشق، به تاراجش بردهمچو حلّاج به خاکسترِ تشوی...

به خدا خواهم گفت جای باران ،پاییز دلمان تشنه ی احساس شده عشق...

رویای تو جهانِ بی‌پایانو دوست‌داشتن‌ات طعم انارهای چیده شده‌...

خسته ام از بودن هایی کهاز هزاران نبودن بدتر است!بساط دو رنگی...

چشم هایش قهوه ای بودند و به حق فهمیدم که از قلیان و سیگار......

⁨⁨دنیای قهوه هر روز در حال پیشرفت هست و کلی روش های جدید برا...

کافه ای نرفتهقهوه ای نخوردهو قراری به قرار ننشستهمن همان جمع...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط