لب به احساس زدم

لَب به اِحساس زَدَم
مَست شُدَم فَهمیدَم
«شاعِران مَست تَرین طایفهٔ هُشیارَند
بی خود اَز حال شُدَن
گرچه گُناه اَست
وَلی
شاعِری جُرمِ قَشَنگی است اَگر بُگذارَند
دیدگاه ها (۲)

ز دست کوته خود زیر بارمکه از بالابلندان شرمسارممگر زنجیر موی...

ولنتاین چیست؟«ولنتاین» نام کشیشی بوده ،که مخفیانه عقد سربازا...

کس‌این‌کندکه دل از یار‌خویش برداردمگرکسی‌که دل‌ازسنگ سخت‌تر ...

آخر هفته دلم تنگ تر از هر روز استجمعه ها پای دلم لَنگ تر از ...

با همین دست، به دستان تو عادت کردماین گناه است ولی جان تو عا...

همه با یار خوش و من به غم یار خوشمسخت کاری است ولی من به همی...

شعله بی امان

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط