چند پارتی از تهیونگ
چند پارتی از تهیونگ
۱/۳
دست گل رو گرفت یک بار دیگه به حلقه ازدواج تو جیبش نگاه کرد که از قشنگیش مطمئن بشه
میخواست امشب دیگه به دختر مورد علاقش اعتراف کنه اون دختر واقعا از زیبایی هیچی کم نداشت شاید اعتراف کردنش به اون دختر باعث میشد که همیشه از دستش بده اما پسر داستان ما ریسک پذیر بود میخواست یک بار شانسش رو امتحان کنه شب بود و هوا بارونی سمت کافه ای که اون دختر کار میکرد حرکت کرد ماسکش رو زد با وارد شدنش به کافه زنگوله بالای در به صدا در اومد روی یکی از میز ها نشست و دختر با لبخند سمتش اومد
+چیزی میل دارید ؟!
_ممنون میشم یه کاپوچینو بیارید
+حتما(لبخند) ...اوه چه دست گل قشنگی ...برای دوست دخترتونه؟!
_(لبخند) اگر درخواستم رو قبول کنه بله
+امیدوارم قبول کنه
اون دختر رفت پنج دقیقه بعد دوباره صدای زنگوله در اومد و یه نفر با دست گل و کت شلوار مشکی وارد شد روی یکی از میز ها نشست اون دختر سمت مرده رفت بی اهمیت منتظر این بودم که سفارشم رو بیاره تا خواستگاری کنم سرم پایین بود که با صدای دست زدن سرم رو بالا آوردم اون مرده جلوی ا.ت زانو زده بود و خواستگاری کرده بود با قبول کردن اون دختر صدای شکستن قلبم رو حس کردم از کافه بیرون رفتم بارون شدید بود و مردم سریع میدویدند توی خیابون زیر بارون راه میرفتم چرا اینجوری شد ؟! دست گل رو روی زمین پرت کردم و بی اهمیت سمت خونم حرکت کردم
میخواستم از این شهر برم برم سمت سئول ....تو خونه کوچیکم رفتم و بعد از گشتن دنبال بلیط یه پرواز به سئول گرفتم با صدای مامانم به خودم اومدم
_بله مامان ؟!
@.....
_اومدمم
رفتم بیرون از اتاق و با مامانم غذا خوردیم کل ماجرا رفتن به سئول رو تعریف کردم که مامانم بلند شد و قلکی که همیشه توش پول مینداخت رو شکست ...پول ها رو در آورد و بهم داد
@با این یه کاپشن قرمز برا خودت بخر ...بچه های سئول مسخرت نکنن
لبخندی به مامانم زدم
_ممنون مامان
و....
نظر یادت نره رفیق!!
#bts#army#BTS#ARMY#BANGTAN#fake
۱/۳
دست گل رو گرفت یک بار دیگه به حلقه ازدواج تو جیبش نگاه کرد که از قشنگیش مطمئن بشه
میخواست امشب دیگه به دختر مورد علاقش اعتراف کنه اون دختر واقعا از زیبایی هیچی کم نداشت شاید اعتراف کردنش به اون دختر باعث میشد که همیشه از دستش بده اما پسر داستان ما ریسک پذیر بود میخواست یک بار شانسش رو امتحان کنه شب بود و هوا بارونی سمت کافه ای که اون دختر کار میکرد حرکت کرد ماسکش رو زد با وارد شدنش به کافه زنگوله بالای در به صدا در اومد روی یکی از میز ها نشست و دختر با لبخند سمتش اومد
+چیزی میل دارید ؟!
_ممنون میشم یه کاپوچینو بیارید
+حتما(لبخند) ...اوه چه دست گل قشنگی ...برای دوست دخترتونه؟!
_(لبخند) اگر درخواستم رو قبول کنه بله
+امیدوارم قبول کنه
اون دختر رفت پنج دقیقه بعد دوباره صدای زنگوله در اومد و یه نفر با دست گل و کت شلوار مشکی وارد شد روی یکی از میز ها نشست اون دختر سمت مرده رفت بی اهمیت منتظر این بودم که سفارشم رو بیاره تا خواستگاری کنم سرم پایین بود که با صدای دست زدن سرم رو بالا آوردم اون مرده جلوی ا.ت زانو زده بود و خواستگاری کرده بود با قبول کردن اون دختر صدای شکستن قلبم رو حس کردم از کافه بیرون رفتم بارون شدید بود و مردم سریع میدویدند توی خیابون زیر بارون راه میرفتم چرا اینجوری شد ؟! دست گل رو روی زمین پرت کردم و بی اهمیت سمت خونم حرکت کردم
میخواستم از این شهر برم برم سمت سئول ....تو خونه کوچیکم رفتم و بعد از گشتن دنبال بلیط یه پرواز به سئول گرفتم با صدای مامانم به خودم اومدم
_بله مامان ؟!
@.....
_اومدمم
رفتم بیرون از اتاق و با مامانم غذا خوردیم کل ماجرا رفتن به سئول رو تعریف کردم که مامانم بلند شد و قلکی که همیشه توش پول مینداخت رو شکست ...پول ها رو در آورد و بهم داد
@با این یه کاپشن قرمز برا خودت بخر ...بچه های سئول مسخرت نکنن
لبخندی به مامانم زدم
_ممنون مامان
و....
نظر یادت نره رفیق!!
#bts#army#BTS#ARMY#BANGTAN#fake
۲.۹k
۱۷ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.