Hyunlix
هیونجین دوباره همون کابوس رو داشت میدید...چهار ماهه که داره اون کابوس رو میبینه، چهار ماهه که خودش رو مقصر اون اتفاق میدونه...
*کابوسه هر شب هیونجین*
هیونجین وارد شهربازی متروکه شد
HJ: فلیکس! کجایی؟
???: به به...خوش اومدی هوانگ
اون صدا رو میشناخت....اون کسی بود که توی دوران مدرسه برای هیونجین قلدری میکرد...اون کسی نبود جز جانگ کونگی(همینجوری الکیه اسم از خودم دراوردم) ...هیونجین چون پای فرشتش وسط بود سریع یقه ی کونگی رو گرفت
HJ: با فلیکس چیکار کردی عوضی؟
کونگی خودش رو آزاد کرد وارد قسمت سیرک شد...فلیکس اونجا بود... دهنش بسته شده بود...خودش هم به صندلی بسته شده بود...هیونجین خواست سمت فلیکس بره که کونگی اسلحه ای برداشت و سمت فلیکس نشونه گرفت
KG: اگر یه قدم دیگه بهش نزدیک بشی میکشمش
هیونجین سر جاش میخکوب شد
HJ: چی میخوای؟
KG: از اونجایی که تو یه آیدلی و این مسئله برات چیزی نیست، پول
HJ: چقدر؟
KG: هشتصد میلیون وون
HJ: قبوله...
هیونجین شماره کارت کونگی رو گرفت و هشتصد میلیون وون براش کارت به کارت کرد...کونگی هم طبق قرارشون فلیکس رو آزاد کرد...
شابد با خودتون بگید این که کابوس نبود، خب باید بگم نه...نبود، اصل ماجرا چیز دیگه ای بود، اون موقعی که کونگی هشتصد میلیون وون ازش میخواد هیونجین اون پول رو کامل نداشت...هر چقدر التماس کونگی کرد که تا بعد از ظهر پول رو بهش بده کونگی قبول نکرد و فلیکس رو کشت...این بار خواب دیده بود فلیکس رو نجات داده...چون خودش هیچوقت از اون خواب بیدار نشد و فلیکس هیونجین رو با خودش برده بود :)))
*کابوسه هر شب هیونجین*
هیونجین وارد شهربازی متروکه شد
HJ: فلیکس! کجایی؟
???: به به...خوش اومدی هوانگ
اون صدا رو میشناخت....اون کسی بود که توی دوران مدرسه برای هیونجین قلدری میکرد...اون کسی نبود جز جانگ کونگی(همینجوری الکیه اسم از خودم دراوردم) ...هیونجین چون پای فرشتش وسط بود سریع یقه ی کونگی رو گرفت
HJ: با فلیکس چیکار کردی عوضی؟
کونگی خودش رو آزاد کرد وارد قسمت سیرک شد...فلیکس اونجا بود... دهنش بسته شده بود...خودش هم به صندلی بسته شده بود...هیونجین خواست سمت فلیکس بره که کونگی اسلحه ای برداشت و سمت فلیکس نشونه گرفت
KG: اگر یه قدم دیگه بهش نزدیک بشی میکشمش
هیونجین سر جاش میخکوب شد
HJ: چی میخوای؟
KG: از اونجایی که تو یه آیدلی و این مسئله برات چیزی نیست، پول
HJ: چقدر؟
KG: هشتصد میلیون وون
HJ: قبوله...
هیونجین شماره کارت کونگی رو گرفت و هشتصد میلیون وون براش کارت به کارت کرد...کونگی هم طبق قرارشون فلیکس رو آزاد کرد...
شابد با خودتون بگید این که کابوس نبود، خب باید بگم نه...نبود، اصل ماجرا چیز دیگه ای بود، اون موقعی که کونگی هشتصد میلیون وون ازش میخواد هیونجین اون پول رو کامل نداشت...هر چقدر التماس کونگی کرد که تا بعد از ظهر پول رو بهش بده کونگی قبول نکرد و فلیکس رو کشت...این بار خواب دیده بود فلیکس رو نجات داده...چون خودش هیچوقت از اون خواب بیدار نشد و فلیکس هیونجین رو با خودش برده بود :)))
- ۳.۱k
- ۲۷ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط