لب هایت

لب هایت
مخدر دارند
می بوسمت
سرگیجه می گیرم
نمی بوسی مرا
درد
میکشم ...
دیدگاه ها (۱)

بعدِ صبحانه ابروهایش بالا رفت ...دنبال کیفش روی صندلی کناری ...

راستش را بخواهی ..من روی آمدنت حساب کرده‌امباید بیایی و روی ...

ﻣﺪﺗﯿﺴﺖ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﻫﺎﯾﻢ ﺑﻪ ﺩﺭﺍﺯﺍ ﮐﺸﯿﺪﻩﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭ ﺳﺮﺕ ﺭﺍ ﺩﺭﺩ ﻧﻤﯽ ﺁﻭﺭ...

تو پنهان بوده ای در منتمام این سال ها ،مثل زخم ، نهمثل لبخند...

مرا بخوان...موسیقے عشق بہ لب هایت مے آید...دوست داشتن را، با...

گیرم  که خلق را به فریبت فریفتیبا دست انتقام زمانه چه می کنی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط