به جرم اینکه دلم آه هست وآهن نیست

به جرم اینکه دلم آه هست وآهن نیست
کسی به جزتو دراین روزگار بامن نیست
خوش آمدی بنشین،آفتاب دم کردم
که چایی دغدغه ی عاشقانه ی من نیست
دیدگاه ها (۱)

دل زمزمه میکرد،هلاکش کردند باتیغ برهنه چاک چاکش کردند دل،د...

موی افشان میکنی رفع خطرکردم عزیزعقل حیران میکنی رفع خطرکردم ...

اندازه یک وقفه ی کوتاه بمان حتی شده تانیمه ی این راه ب...

نمیدونم اسمت چیه وکجاییولی بالاخره یه روز پیدات میکنم ومیخور...

سناریو

پارت ۸۵ فیک ازدواج مافیایی

#مافیای_من #P17هان:گوشیمو برداشتم و دیدم چان هیونگ برام آدرس...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط