ادامه تک پارتی کوک

درخواستی کوک وقتی حامله بودی ولی اون نمیدونست و سرت داد زد.
رفتم در رو برای کوک باز کردم
ات: سیلام عشقم
کوک: سلام(سرد)
ات: چیزی شده
کوک: به تو چه (داد)
ات: ولی (نزاشت حرفت کامل شه)
کوک: چرا سند شرکت رو پاره کردی (با داد زیاد)
ات: من پاره نکردم (بغض)
کوک: ارهپاره نکردی سند تو اتاق تو پاره شده بود
ات: به خدا هق من پاره هق نکردم(گریه)
کوک: از خونه ی من گمشو برو بیرون(داد بلند)
ات: ولی(نزاشت حرفت کامل شه)
کوک: گمشو(با داد زیاد)
ات؛:( گریه شدید)
ویو کوک: رفتم دیدم روی میز یه جعبه هست رفتم بازش کردم دیدم تو ش 2 تا جورابه یکی ابی اون یکی صورتی یک نامه هم بود نامه هره باز کردم دیدم توش نوشته بابا شدنت مبارکک اووووو 🥳🥳بعد فهمیدم ات حاملست رفتم بیرون دنبااش دیدم دم در اصلی گرفته نشته دااره گریه میکنه رفتم بغلش کردم گفتم
کوک: ببخشید سرت داد زدم
ات: میخواستی نزنی
کوک: واقعا کار تو نبود
ات: چرا باید کار هق من باشع(گریه)
کوک: باشه باشه گریه نکن بیا تو خونه داره بارون میاد خیس میشی
ات: باشه
کوک: تو واقعا حامله ای
ات: اره
کوک لب 💋منو ب.. و.. سید بعد منو تو هوا چرخوند
کوک: میبخشی منو(کیوت)
ات: اممم واستا ببینم اره
کوک: واقعا (ذوق مرگی)
ات: اذه دیگه
و منو بوسید و امشب رو به خوبی و خوشی تموم کردیم (منحرف نشو اون نیست)

پایان ♡

اینم از درخواستی کوک دگر درخواستی داری حتما تو کامنتا بگو
فقط بگو ازکی باشه ژانرش چجوری باشه و...
لایک یادتون نره فالو هم کنید که هر روز تا وقتی نت دارم پست های جدیدی میزارم بای بای💕💕
دیدگاه ها (۶)

حرف حق😂😂😂

تهیونگ چرا همیشه روکه

تک پارتی وقتی حامله ای ولی نمی دونست و سرت داد زد

معرفی تک پارتی کوک

رمان j_k

پارت ۱۴

عشق چیز خوبیه پارت ۱۱که یهو پدر لوسیفر اومد و تفنگ رو سمت من...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط