مهدی دانشمند:
مهدی دانشمند:
در تبریز یک شهید هست که شغلش بنایی بود یک زمینی بهش ارث رسیده بود گفت: این محله مسجد نداره اینو مسجدش می کنم
فقط دو مترش را بذارید برای خودم و صیغه مسجد براش نخونید که اگر شهید شدم یا مردم اینجا دفنم کنید
وقتی می خواست جبهه برود قبر خودش را آنجا کند او قد بلندی داشت
دیگران میگند: تو قدت بلنده این قبر کوتاهه
او به شوخی میگه: کاری به این چیزها نداشته باشید قبر خودمه خودم میدونم
وقتی شهید میشه و بدنش را میارند متوجه می شوند او سر نداره
متوجه می شوند که او قبرش را به اندازه بدن بی سرش کنده بوده
او می دانسته که چگونه شهید میشه
اینها شهید شدند تا ما درست زندگی کنیم
ما آبرو داره شیعه و این مملکت باشیم
روز قیامت جواب باید بدیم
در تبریز یک شهید هست که شغلش بنایی بود یک زمینی بهش ارث رسیده بود گفت: این محله مسجد نداره اینو مسجدش می کنم
فقط دو مترش را بذارید برای خودم و صیغه مسجد براش نخونید که اگر شهید شدم یا مردم اینجا دفنم کنید
وقتی می خواست جبهه برود قبر خودش را آنجا کند او قد بلندی داشت
دیگران میگند: تو قدت بلنده این قبر کوتاهه
او به شوخی میگه: کاری به این چیزها نداشته باشید قبر خودمه خودم میدونم
وقتی شهید میشه و بدنش را میارند متوجه می شوند او سر نداره
متوجه می شوند که او قبرش را به اندازه بدن بی سرش کنده بوده
او می دانسته که چگونه شهید میشه
اینها شهید شدند تا ما درست زندگی کنیم
ما آبرو داره شیعه و این مملکت باشیم
روز قیامت جواب باید بدیم
۴.۳k
۱۳ اسفند ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.