بچه ها دارند به جوانی می رسند نه فقط بچه های من بچه های

بچه ها دارند به جوانی می رسند. نه فقط بچه های من" بچه های شهدای دیگر هم کودکی شان را در بی پدری تیر می کنند.

🌺درس می خوانند، سر مزار پدرشان می روند، لباس پلنگی می پوشند و بیت می خوانند و قدشان را روی دیوار نشان می کنند تا کی بتوانند به راه پدر بروند.
فاطمه برایم از آرزوی دکتر شدنش قصه می کند و این آخرش یک دکتر شهید بشود.

🌺حامد می خواهد رزمی کار شود و برود لبنان. طوبی اما عروس نمی شود که من تنها نمانم! روزها می رود و ما آیند و بچه ها هر روز مقابل عکس ایستاده علیرضا سلام میدهد. جوری شده که یک نگاهشان به عکس پدرشان است، یک نگاهشان به دهان من.

#خاتون_و_قوماندان
#بریده_کتاب
دیدگاه ها (۰)

امّ‌علی تعریف می‌کرد: «قبل از آمدن رزمنده‌های ایرانی و افغان...

🌺باید حرف هایم را می زدم. گفتم:«من نگرانم. تو تجربه جبهه را ...

کتاب‌های سیرهٔ شهدا و خاطرات همسران شهدا را از کتابخانه امان...

🌺خاتون و قوماندان، روایت زندگی ام‌البنین حسینی همسر شهید علی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط