گردنی می افراشت
گردنی می افراشت
سرش از چرخ فراتر می رفت
آسمان با همه اخترهاش
بوسه می زد به سر انگشتش
سکه خورشید بود در مشتش
یک سر و گردن، گاه
نه کم از فاصله کیهانیست
وز سرافرازی تا خواری
جز یک سر مو فاصله نیست
او سری خم کرد
و آسمان با همه اخترهاش
دور شد از سر او
#هوشنگ_ابتهاج
سرش از چرخ فراتر می رفت
آسمان با همه اخترهاش
بوسه می زد به سر انگشتش
سکه خورشید بود در مشتش
یک سر و گردن، گاه
نه کم از فاصله کیهانیست
وز سرافرازی تا خواری
جز یک سر مو فاصله نیست
او سری خم کرد
و آسمان با همه اخترهاش
دور شد از سر او
#هوشنگ_ابتهاج
۱۳.۷k
۲۸ بهمن ۱۴۰۰