مرورگر شما از پخش ویدیو پشتیبانی نمی‌کند.

با غم آشنا شدند و به غم عشق ورزیدند تشنهی رنج شدند و گف

با غم آشنا شدند و به غم عشق ورزیدند. تشنه‌ی رنج شدند و گفتند که حقیقت را فقط با رنج می‌توان به دست آورد. در این هنگام بود که سر و کله‌ی علم هم بین آن‌ها پیدا شد. وقتی رذل و شرور شدند، کم‌کم از برادری و انسانیت حرف زدند و معنی این فرضیه‌ها را فهمیدند. وقتی مرتکب جنایت شدند، عدل و داد را اختراع کردند، و برای حفظ عدل و داد کتاب‌های قطور قانون نوشتند، و برای اجرای این قوانین نیز گیوتین به پا کردند. دیگر درست به یاد نمی‌آوردند که چه چیزهایی را از دست داده‌اند، و حتی باور هم نمی‌کردند که زمانی خوشبخت و معصوم بوده‌اند.




گویی مقدر شده بود که این گونه زندگی کنیم
در میان همه چیز بلاتکلیف بمانیم.
آنچه پیش می آید را دوست نداریم
و هر آنچه ما دوست داریم پیش نمی آید...



𝟏𝟒𝟎𝟒𝟎𝟖𝟏𝟖
دیدگاه ها (۴)

زیر سقف ترک خورده‌ی دنیا، خشک و بی‌باران و نوری که مو سفید م...

منم به تو فکر می‌کنم. وقتی شب می‌رسه، وقتی پای تموم دو دلی‌ه...

من راوی گذشته های دورم....جهان رنگ عوض کرده و پنجره ها باز ش...

برو بمیربمیر بمیر بمیر بمیر بمیر تو لیاقت شونو نداری! فقط ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط