خیانت و بازگشت دوباره. پارت آخر

که& بعد از مرگم البته نامجون اینگونه فکر میکنه مجبور بودم با اینکه از بچم دور می موندم ولی بازم از دور هر روز نگاه شون میکردم الان برای اینکه خرج خودم رو در بیارم مجبورم داخل بار کنم هر شب آدمای زیادی میان و آنقدر خسته میشم که قابل بحث نیست ولی مجبورم دلم خیلی واسه دخترم تنگ شده البته داخل بار ماسک میزدم که کسی صورتم رو نبینه

+ آماده شدم و سوار ماشین شدم و بعد از ۲۰ مین رسیدم وارد بار شدم و به طرف دوستام رفتم بعد از چند دقیقه گفت و گو. خسته شده بودم کم کم
داشتم مست میشدم

& یک مرد وارد بار شد قیافش خیلی شبیه نامجون بود ولی دقت نکردم خستم شده بود رفتم دستشویی که یک مرد مست اومد طرفم و می خواست به زور ببوسم که شروع کردم به جیغ زدن


+. نشسته بودیم که صدای جیغ اومد با فرض اینکه کسی کمک می خواد بلند شدم و به طرفه دستشویی حرکت کردم وقتی رسیدم دیدم یک مرد داره یک زن و با زور می بوسه مرد رو گرفتم و یک مشت زدم تو صورتش چون مست بود با همون یک مشت از هوش رفت رفتم طرفه خانومی که افتاده بود
+ حالتون خوبه خانم
& بله مرسی وقتی سرم رو بالا آوردم که نگاش کنم فهمیدم نامجون با استرس بلند شدم و گفتم مرسی آقا و سریع رفتم
+ این ا/ت نبود ولی ا/ت خیلی وقته مرده یعنی ممکنه این ا/ت خودم باشه
با ید این موضوع رو واسه خودم روشن می کردم پس به یکی از گارسون ها گفتم که بهش بگه که وارد یک اتاق بشه و خودم منتظر بودم که بره

گارسون : ا/ت یکی کارت داره داخل اون اتاق
& باشه الان میرم رفتم طرفه اتاق و واردش شدم کسی نبود که بعد از چند ثانیه یکی وارد شد سریع اومد طرفم و ماسکم رو در آورد نگاش که کردم دیدم نامجونه که یهو شروع کرد به بوسیدنم
بعد از یک مین ولم کرد و بهم گفت
+ چرا ، چرا ولم کردی من بهت گفتم که اشتباه کردم معذرت می‌خوام برگرد بزار بچمون رو با هم بزرگ کنیم
& ولی قول میدی دیگه بهم خیانت نکنی
+آره عشقم آره قول میدم



این زوج عاشق هم بعد از چند وقت صاحب یک پسر میشن و تا ابد بهم قول میدن که همدیگر عاشقانه دوست داشته باشند

هر راهی یک بازگشتی هم داره



بچه ها عشق خطرناک من رو ادامه بدم