ازدواج سوری پارت 16
ازدواج سوری پارت 16
با حرف جیمین نارحت شدم و یه نگاهی یه تهیونگ انداختم
در اون نگاه متوجه شدم که یونتان چقد برای تهیونگ ارزش داره دیدم تهیونگ نزدیک بود گریه کنه
ـ یااا قرار نشد گریه کنی اون الان داره بهتر نفس میکشه
به خودش اومد و خودشو جمع و جور کرد
حوصلم سر رفت دوتا پاهامو جمع کردم تو بغلم و چونم رو گذاشتم روی زانوم
ویو ناجینا
ات پاهاشو جمع کرد تو بغلش روی پاهاش جای پنجه بود
ـ ات؟
ات ـ بله؟
ـ دیشب تو خواب حرف زدی؟
ات ـ واسه چی؟
ـ اون پنجه کنار رون پات چی میگه پس؟
ات ـ نشون میده که حرف میزدم اما...
ـ اما؟....
ات ـ اما هیچ خوابی ندیدم
تهیونگ داشت فکر میکرد متوجه شدم یه اتافاقای بینشون افتاده واکنش نشون ندادم
ـ این عجیبه
ات ـ معلومه عجیبه
ویو ات
صبحونه خوردیم و وسایلا جمع کردیم همه سرشون توی گوشیشون بود منم حوصلم سر رفت از اون جای که فیلمم تموم شده بود یه فیلم جدید شروع کردم اسمش "جزیره" بود از اسمش باحال بنظر میومد قسمت اولشو نگا کردم راجب شیطان هوس از جیمین پرسیدم
ـ جیمین؟
جیمین ـ هووم؟
ـ راجب شیطان هوس چیزی میدونی؟
جیمین ـ نمی دونم درسته یا نه اما فک کنم میشه با وجود اینکه زیر دسته ی شیطان هستن اما دلشون پاکه و بقیه رو نجات میدن
تهیونگ ـ جیمین راس میگه اما بستگی به اسلحه شون هم داره
ـ از چه نظر؟
رومو کردم سمت تهیونگ، تهیونگ گوشی شو گذاشت کنار
تهیونگ ـ خب تو فک کن دوتا شیطان هوس داریم و دوتا چاقو داریم
ـ خب؟
تهیونگ ـ هرکدوم یکی از چاقو هارو برمیدارن و قدرت اون چاقو رو میگیرن اما جالبش چی بوده بنظرت؟
ـ نمی دونم
تهیونگ ـ یکی از اون چاقو ها قدرت خوبی رو نداره متوجه شدی؟!
ـ وااااو تِباک
ویو تهیونگ
دیدم یه پیام رو گوشیم اومده همزمان همون پیام برای جیمین اومد
ـ برای توهم اومده؟
جیمین ـ بنظرت حس نمیکنی هیونا داره شورشو در میاره
ـ اگه این بخاطر پولم با من ازدواج نکردم اسممو عوض میکنم
جیمین ـ باشه به یونگی میگم برات اسم انتخاب کنه
ـ بنظرت میخواد چیکار کنه؟
جیمین ـ من از کجا بدونم
ـ لابد میخواد جریان ازدواجو به همه بگه
جیمین ـ من این دخترو میکشم
ـ داش اینو بیخیال یه پارتنر برام پیدا کن تا دهنشو ببندم
با حرف جیمین نارحت شدم و یه نگاهی یه تهیونگ انداختم
در اون نگاه متوجه شدم که یونتان چقد برای تهیونگ ارزش داره دیدم تهیونگ نزدیک بود گریه کنه
ـ یااا قرار نشد گریه کنی اون الان داره بهتر نفس میکشه
به خودش اومد و خودشو جمع و جور کرد
حوصلم سر رفت دوتا پاهامو جمع کردم تو بغلم و چونم رو گذاشتم روی زانوم
ویو ناجینا
ات پاهاشو جمع کرد تو بغلش روی پاهاش جای پنجه بود
ـ ات؟
ات ـ بله؟
ـ دیشب تو خواب حرف زدی؟
ات ـ واسه چی؟
ـ اون پنجه کنار رون پات چی میگه پس؟
ات ـ نشون میده که حرف میزدم اما...
ـ اما؟....
ات ـ اما هیچ خوابی ندیدم
تهیونگ داشت فکر میکرد متوجه شدم یه اتافاقای بینشون افتاده واکنش نشون ندادم
ـ این عجیبه
ات ـ معلومه عجیبه
ویو ات
صبحونه خوردیم و وسایلا جمع کردیم همه سرشون توی گوشیشون بود منم حوصلم سر رفت از اون جای که فیلمم تموم شده بود یه فیلم جدید شروع کردم اسمش "جزیره" بود از اسمش باحال بنظر میومد قسمت اولشو نگا کردم راجب شیطان هوس از جیمین پرسیدم
ـ جیمین؟
جیمین ـ هووم؟
ـ راجب شیطان هوس چیزی میدونی؟
جیمین ـ نمی دونم درسته یا نه اما فک کنم میشه با وجود اینکه زیر دسته ی شیطان هستن اما دلشون پاکه و بقیه رو نجات میدن
تهیونگ ـ جیمین راس میگه اما بستگی به اسلحه شون هم داره
ـ از چه نظر؟
رومو کردم سمت تهیونگ، تهیونگ گوشی شو گذاشت کنار
تهیونگ ـ خب تو فک کن دوتا شیطان هوس داریم و دوتا چاقو داریم
ـ خب؟
تهیونگ ـ هرکدوم یکی از چاقو هارو برمیدارن و قدرت اون چاقو رو میگیرن اما جالبش چی بوده بنظرت؟
ـ نمی دونم
تهیونگ ـ یکی از اون چاقو ها قدرت خوبی رو نداره متوجه شدی؟!
ـ وااااو تِباک
ویو تهیونگ
دیدم یه پیام رو گوشیم اومده همزمان همون پیام برای جیمین اومد
ـ برای توهم اومده؟
جیمین ـ بنظرت حس نمیکنی هیونا داره شورشو در میاره
ـ اگه این بخاطر پولم با من ازدواج نکردم اسممو عوض میکنم
جیمین ـ باشه به یونگی میگم برات اسم انتخاب کنه
ـ بنظرت میخواد چیکار کنه؟
جیمین ـ من از کجا بدونم
ـ لابد میخواد جریان ازدواجو به همه بگه
جیمین ـ من این دخترو میکشم
ـ داش اینو بیخیال یه پارتنر برام پیدا کن تا دهنشو ببندم
۸.۴k
۲۶ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.