پارت پنجم رمان ماه عسل
پارت پنجم رمان ماه عسل
ومن به تماشای درخت ها و سپیده
می نشینم؛ ستاره های رو می بینم
که دارن کم کم از اسممون جدا
می شن و ستاره داره جاشو به
خورشید می ده ٠
صبح وخیلی دوست دارم انرژی
به من می ده ٠
دلم نمی خواد بخوابم؛ دوست
دارم لحظه به لحظه صبح و
به تماشا بنشینم؛ صبحی که
تاریکی رو به یغما می بره٠
تقه ای به در می خوره و چشمها
مو از اسمون بر می دارم اسمونی
که کاملا حالا روشن شده و
روشنایی خودشو به رخ زمینی ها
می نشونه ٠
بله جانم بفرمایید تو؛ مادر سوزان
و می بینم که داره داخل می یاد
داخل و سریع می پرسم: این چی؟
#ملیحه دورانی#دلبردورانی#ادبیات#بلاگر#نویسنده#شعر#ترانه سرا#تالش#
ومن به تماشای درخت ها و سپیده
می نشینم؛ ستاره های رو می بینم
که دارن کم کم از اسممون جدا
می شن و ستاره داره جاشو به
خورشید می ده ٠
صبح وخیلی دوست دارم انرژی
به من می ده ٠
دلم نمی خواد بخوابم؛ دوست
دارم لحظه به لحظه صبح و
به تماشا بنشینم؛ صبحی که
تاریکی رو به یغما می بره٠
تقه ای به در می خوره و چشمها
مو از اسمون بر می دارم اسمونی
که کاملا حالا روشن شده و
روشنایی خودشو به رخ زمینی ها
می نشونه ٠
بله جانم بفرمایید تو؛ مادر سوزان
و می بینم که داره داخل می یاد
داخل و سریع می پرسم: این چی؟
#ملیحه دورانی#دلبردورانی#ادبیات#بلاگر#نویسنده#شعر#ترانه سرا#تالش#
۴.۶k
۰۶ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.