اولین عشق زندگیم

اولین عشق زندگیم
P40

_ حالا خوب شد ...گمشو
(ویو کوک)
مرتیکه عوضی ...*#@#&...(مثلاً دارم فوشاش رو سانسور میکنم )
کاری میکنم که به دست و پای ا.ت بیوفته
اون فقط یه کارگر ساده توی شرکتمه حالا واسه ی من آدم شده ای احمق
رفتم سمت ا.ت
_ خوبی؟چیزیت که نشد؟
دستش رو گذاشت رو گونه اش
+چ..چرا....هق...هق...خیلی...هق..درد...هق..داشت
محکم گرفتمش توی بغلم
_ اشکال نداره یه کاری میکنم که فکش بشکنه
بعد از تموم شدن مراسم رفتیم خونه
یکی از اتاق ها رو براش آماده کرده بودم
چشماش رو گرفتم و بردمش تو اتاق
_ بفرما خوشت میاد از اتاق جدیدت؟؟
؟؟؟؟؟!؟؟!
+من...هق.....من...هق....اتاق...هق..نداشتم....هق
_ اینکه گریه نداره از حالا به بعد داری .. میرم تو اتاقم
رفتم توی اتاق خودم تا لباساش رو عوض کنه و راحت باشه
چند دقیقه نگذاشت که صدای در اومد
+تق تق
_ بیا تو
+ ببخشید ....و...ولی..من...از تنهایی...میترسم
_اشکالی نداره بیا اینجا
روی تخت دراز کشیده بودم و اشاره کردم که بیاد کنارم دراز بکشه
اومد نزدیک و روی تخت نشست دستش رو گرفتم و کشیدم
و کنار خودم درازش کردم
از پشت محکم بغلش کردم
_ اینو بدون که من هیچوقت تنهات نمیزارم هر موقع ترسیدی ، ناراحت شدی ، دلت بغل خواست ، دوست داشتی با یکی پیشت باشه که به حرفات گوش بده من هستم ... من همیشه منتظرت میمونم
(کاش ما هم یکی از اینا داشتیم ...هی خدااا)
+م..ممنونم
به سرش بوسه ای زدم


ببخشید خیلی تو خماری موندید ❤️😅😅
شرط؟؟
۸تا فالو
۶۰ تا لایک
دیدگاه ها (۱۳)

اولین عشق زندگیمP41به سرش بوسه ای زدم ( ویو کوک، چند روز بعد...

از اونجایی که داره فیکمون تموم میشه باید دست به کار بشیم نام...

اینجا جونگ کوک یکی از قوانین سربازیش رو زیر پا گذاشت و اومد ...

اولین عشق زندگیمP39الو.....؟؟؟؟چی...؟؟؟بابام.....بابااااال(گ...

پارت ۱۹ فیک مرز خون و عشق

پارت ۸ فیک مرز خون و عشق

❣پارت ششم❣ویو جونگکوک: نمیدونم چراوقتی گفت چیزی دیگه ای نمیخ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط