DOCTORS OF GONGILL🥼part 44
جی هیون از جلوی دفتر دکتر مین رد شد. اما ایستاد. چند قدم به عقب برداشت و به داخل اتاق
نگاه کرد. دکتر مین پاهایش را روی میزش گذاشته بود و سرش را به صندلی اش تکیه داده بود
و چشم هایش را بسته بود. جی هیون ارام وارد دفتر یونگی شد و چند تقه به در وارد کرد تا
دکتر را بیدار کند. اما خواب یونگی خیلی عمیق به نظر می امد.
جی هیون به یونگی نزدیک تر شد و ارام گفت: دکتر مین؟
اما یونگی هیچ عکس العملی نشان نداد. فکری به ذهن جی هیون رسید.
_ یونگی؟
یونگی ارام چشمانش را باز کرد و به جی هیون خیره شد.
جی هیون خودش را جمع کرد و گفت: اخرین بار اینجوری بیدار شدی. گفتم امتحانش کنم.
یونگی پاهایش را از روی میز برداشت و تکیه اش را از صندلی گرفت. دستی به صورتش
کشید تا از خواب الودگی اش کم کند.
+ داری میری؟
جی هیون سرش را تکان داد و گفت: باالخره تونستم از دست دکتر پارک فرار کنم.
یونگی با چشمان بسته سرش را تکان داد.
جی هیون که این حالت یونگی را دید، دست هایش را مشت کرد و روی میز کوباند و داد زد:
چرا نمیری خونه؟!
یونگی از جا پرید و دست هایش را جلوی بدنش گرفت.
+ چرا داد میزنی؟
_ دفعه ی قبل بهت گفتم برو خونه بخواب اما هنوزم سعی میکنی تو دفترت بخوابی. اینجوری
فقط به خودت اسیب میزنی. نمیفهمی؟!
یونگی که از صدای بلند جی هیون و لحن طلبکارانه اش تعجب کرده بود، گفت: صدات...
خیلی بلنده.
_ چی؟!
یونگی چشم هایش را بست و دوباره سرش را به صندلی تکیه داد.
+ خیلی صدات بلنده. گوشامو اذیت میکنه.
جی هیون خنده ی متعجبی کرد و دست به سینه شد.
_ دکتر مین اگه جایی برای موندن ندارید، میتونید بیاید خونه ی من.
یونگی در همان حالت گفت: خیلی حرف میزنی.
_ دارم جدی حرف میزنم. اصال نگران خودت نیستی؟
جی هیون که هیچ حرف دیگه ای از یونگی ندید، دست هایش را باز کرد و همانطور که از
دفتر بیرون میرفت گفت: اصال به من چه.
یونگی لبخند کمرنگی زد.
--
یونگی ارام سرش را از پشت پرچین باال اورد تا وضعیت را چک کند.
ماشین های پدرش هنوز جلوی در ورودی برج پارک شده بود.
یونگی اهی کشید و دوباره پشت پرچین مخفی شد. کالفه به موهایش چنگ زد و سعی کرد کمی
فکر کند......
#BTS
نگاه کرد. دکتر مین پاهایش را روی میزش گذاشته بود و سرش را به صندلی اش تکیه داده بود
و چشم هایش را بسته بود. جی هیون ارام وارد دفتر یونگی شد و چند تقه به در وارد کرد تا
دکتر را بیدار کند. اما خواب یونگی خیلی عمیق به نظر می امد.
جی هیون به یونگی نزدیک تر شد و ارام گفت: دکتر مین؟
اما یونگی هیچ عکس العملی نشان نداد. فکری به ذهن جی هیون رسید.
_ یونگی؟
یونگی ارام چشمانش را باز کرد و به جی هیون خیره شد.
جی هیون خودش را جمع کرد و گفت: اخرین بار اینجوری بیدار شدی. گفتم امتحانش کنم.
یونگی پاهایش را از روی میز برداشت و تکیه اش را از صندلی گرفت. دستی به صورتش
کشید تا از خواب الودگی اش کم کند.
+ داری میری؟
جی هیون سرش را تکان داد و گفت: باالخره تونستم از دست دکتر پارک فرار کنم.
یونگی با چشمان بسته سرش را تکان داد.
جی هیون که این حالت یونگی را دید، دست هایش را مشت کرد و روی میز کوباند و داد زد:
چرا نمیری خونه؟!
یونگی از جا پرید و دست هایش را جلوی بدنش گرفت.
+ چرا داد میزنی؟
_ دفعه ی قبل بهت گفتم برو خونه بخواب اما هنوزم سعی میکنی تو دفترت بخوابی. اینجوری
فقط به خودت اسیب میزنی. نمیفهمی؟!
یونگی که از صدای بلند جی هیون و لحن طلبکارانه اش تعجب کرده بود، گفت: صدات...
خیلی بلنده.
_ چی؟!
یونگی چشم هایش را بست و دوباره سرش را به صندلی تکیه داد.
+ خیلی صدات بلنده. گوشامو اذیت میکنه.
جی هیون خنده ی متعجبی کرد و دست به سینه شد.
_ دکتر مین اگه جایی برای موندن ندارید، میتونید بیاید خونه ی من.
یونگی در همان حالت گفت: خیلی حرف میزنی.
_ دارم جدی حرف میزنم. اصال نگران خودت نیستی؟
جی هیون که هیچ حرف دیگه ای از یونگی ندید، دست هایش را باز کرد و همانطور که از
دفتر بیرون میرفت گفت: اصال به من چه.
یونگی لبخند کمرنگی زد.
--
یونگی ارام سرش را از پشت پرچین باال اورد تا وضعیت را چک کند.
ماشین های پدرش هنوز جلوی در ورودی برج پارک شده بود.
یونگی اهی کشید و دوباره پشت پرچین مخفی شد. کالفه به موهایش چنگ زد و سعی کرد کمی
فکر کند......
#BTS
۲۰.۷k
۲۳ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۴۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.