مغرور پارت بیست و یک اخر ولی طولانی
#رزی
#دو_روز_بعد
خب ما دیگه برگشتیم شهر خودمون
مامان بابام از رابطه ی من و جیمین با خبر شدن
و بجای اینکه باهام دعوا کنن خیلییی باهام خوب بودن و خوشحال بودن
و مامان بابای جیمین ما رو دعوت کردن خونشون
#یک_ساعت_بعد
رسیدیم
یه خونه ویلایی خیلی بزرگ بود
رفتیم تو
خیلی لوکس و بزرگ بود
_سلام
_سلام
......
رفتم با جیمین تو اتاقش
یه اتاق خیلی بزرگ و خوشگل بود
یه سگ کوچولو هم داشت
_بهم نگفته بودی
_چیو؟
_سگ داری
_خب تازه خریدم بعدش فقط مال من نیست مال تو هم هست
سگ رو بغل کرد
_اسمش چیه؟
_هنوز انتخاب نکردم
_خب اگه مال منم هست پس منم میتونم براش اسم انتخاب کنم
_اوهوم
_دختره یا پسر
_دختر
_خیلی نازهههه
(گایز از این کوچولو هاست اه چی بودددد مهسا دوستم میدونه لطفا تو کامنت بگه (مدل هالی هولی)
مامان جیمین اومد تو
_خب چی میکنید
_خب امم
_دیگه چند وقت دیگه عروسیتونه
سگ رو گزاشتم زمین
_خب اره ولی موندم این سگو چطوری گرفتید
_خب دیگه میدونی من از سگ میترسم جیمین خودش خریده و باید خودش ازش مراقبت کنه و همینطور تو
_اوهوم
_اسمش چیه؟
_هنوز نمیدونم
#روز_عروسی
از لباس عروسای خیلی شیک و نگین دار بدم میاد پس یه چیز ساده میپوشم
دیگه حوصله ندارم درباره عروسی بگم😂
بعد عروسی
دیگه دوماهه از عروسیون گزشته
سگم خیلی بهم وابسته شده و همش دنبال منه
خیلی دوسش دارم
جیمین یکم حسودی میکنه
چون زیاد با جیمین خوب نیست ولی با من خوبه
_رزی
_بله
_تهیونگ میگه بریم بیرون بریم (جنی و تهیونگم عروسی کردن)
_من هرجا جنی باشه پایم
اینم تموم شد هنوز رو قضیه جین و جیسو فکر نکردم تا امروز پارت یک رو میزارم
#دو_روز_بعد
خب ما دیگه برگشتیم شهر خودمون
مامان بابام از رابطه ی من و جیمین با خبر شدن
و بجای اینکه باهام دعوا کنن خیلییی باهام خوب بودن و خوشحال بودن
و مامان بابای جیمین ما رو دعوت کردن خونشون
#یک_ساعت_بعد
رسیدیم
یه خونه ویلایی خیلی بزرگ بود
رفتیم تو
خیلی لوکس و بزرگ بود
_سلام
_سلام
......
رفتم با جیمین تو اتاقش
یه اتاق خیلی بزرگ و خوشگل بود
یه سگ کوچولو هم داشت
_بهم نگفته بودی
_چیو؟
_سگ داری
_خب تازه خریدم بعدش فقط مال من نیست مال تو هم هست
سگ رو بغل کرد
_اسمش چیه؟
_هنوز انتخاب نکردم
_خب اگه مال منم هست پس منم میتونم براش اسم انتخاب کنم
_اوهوم
_دختره یا پسر
_دختر
_خیلی نازهههه
(گایز از این کوچولو هاست اه چی بودددد مهسا دوستم میدونه لطفا تو کامنت بگه (مدل هالی هولی)
مامان جیمین اومد تو
_خب چی میکنید
_خب امم
_دیگه چند وقت دیگه عروسیتونه
سگ رو گزاشتم زمین
_خب اره ولی موندم این سگو چطوری گرفتید
_خب دیگه میدونی من از سگ میترسم جیمین خودش خریده و باید خودش ازش مراقبت کنه و همینطور تو
_اوهوم
_اسمش چیه؟
_هنوز نمیدونم
#روز_عروسی
از لباس عروسای خیلی شیک و نگین دار بدم میاد پس یه چیز ساده میپوشم
دیگه حوصله ندارم درباره عروسی بگم😂
بعد عروسی
دیگه دوماهه از عروسیون گزشته
سگم خیلی بهم وابسته شده و همش دنبال منه
خیلی دوسش دارم
جیمین یکم حسودی میکنه
چون زیاد با جیمین خوب نیست ولی با من خوبه
_رزی
_بله
_تهیونگ میگه بریم بیرون بریم (جنی و تهیونگم عروسی کردن)
_من هرجا جنی باشه پایم
اینم تموم شد هنوز رو قضیه جین و جیسو فکر نکردم تا امروز پارت یک رو میزارم
۲۸.۱k
۲۸ آذر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.