part16
part16
علی:
بد ناهار رفتیم دوسا جا دوباره مثل قبلیا بودن تا اینکه رفتیم یجا معرکه بود و قرار شد همونو بخریم عدشم رفتیم اسودیو به بچه ها گفتیم و قرار بر این شد که فردا نقل مکان کنیم
بد رفتم خونه حسابی خسته بودم بیهوش شدم رسما
تارا:
صب زود پاشدم از این هفته امتحاناتم شروع میشن رفتم بیمارسا بد رفتم دو ا کلاس داشتم بد دیگه رفتم خئنه امروز قرار بود برای نقل مکان برم استودیو ولی حال نداشتم
به علی پیم دادم اوکی نیستم نمی تونم بیام.....
ببخشید کم شدش
#علی_یاسینی
#زخم_بازمن
#رمان
علی:
بد ناهار رفتیم دوسا جا دوباره مثل قبلیا بودن تا اینکه رفتیم یجا معرکه بود و قرار شد همونو بخریم عدشم رفتیم اسودیو به بچه ها گفتیم و قرار بر این شد که فردا نقل مکان کنیم
بد رفتم خونه حسابی خسته بودم بیهوش شدم رسما
تارا:
صب زود پاشدم از این هفته امتحاناتم شروع میشن رفتم بیمارسا بد رفتم دو ا کلاس داشتم بد دیگه رفتم خئنه امروز قرار بود برای نقل مکان برم استودیو ولی حال نداشتم
به علی پیم دادم اوکی نیستم نمی تونم بیام.....
ببخشید کم شدش
#علی_یاسینی
#زخم_بازمن
#رمان
۲.۰k
۰۸ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.