part

part17
علی:
تارا پیم داده که نمیاد اوکی نیستش
باهاش ویدیو کال گرفتم
ببینم چشه
علی-سلام چت شده باز
تارا-لعنت بهت خواب بود بابا خستم خوب نخوابیدم دیشب امروزم شیفت بودم من ادمم دیگه خسته میشم تازه پریودم هستم از اینور دلمم درد میکنه الانم میخوام تورو خفه کنم
علی-هوف باشه بابا نفس بگیر
بعدشم بیحیا خانم ادم بلند داد میزنه میگه اخه پریودم
تارا-تازه فهمیدم چیکار کردم
اره ناسلامتی دادشمیا
علی- باشه حالا برو بخواب شب میام دنبال بریم بیرون واسه شام اوکی
تارا:
گرفتم کپیدم
ساعت 7:30بود که بلند شدم رفم یه دوش گرفم یه هودیه ابی پوشیدم با شلوار کارگو مشکی و چوتینامو یکمم رییمل با برق لب و موهامم مثل همیشه فر بودش و تامام منتظر علی بودم که اومد رفتم پایین که دیدم اونم هودی ابیشو پوشیده بله دوباره ست کردم
علی-سلام بی حیا
تارا-سلام خودتی گاو
خوب حالا شام چی بخوریم من گشنمه
علی- خندیدم دیزی
تارا-نه یبارم فست فود بخوریم بخاطر خدا اه
علی-اوکی بریم فست فودی
علی:
رفتیم شام خوردیم من برگر و تارا هم پاستا بد رفتیم یکم دور زدیم تارارو رسوندم خونشون و بد رفتم خونه........
دوست دارین رمان بد این چه شکلی باشه؟
#علی_یاسینی
#زخم_بازمن
#رمان
دیدگاه ها (۲)

کدوم؟!

𝑰'𝒎 𝒄𝒐𝒎𝒎𝒍𝒕𝒕𝒆𝒅 𝒕𝒐 𝑰𝒍𝒌𝒆 𝒚𝒐𝒖 𝒇𝒐𝒓𝒆𝒗𝒆𝒓متعهدم به دوست داشتن تو تا ...

کی پارت جدید میخواد؟!

part16 علی: بد ناهار رفتیم دوسا جا دوباره مثل قبلیا بودن تا ...

پارت ۴۴ فیک دور اما آشنا

پارت ۴۳ فیک دور اما آشنا

love Between the Tides³¹شبتهیونگرفتم بیمارستان تهیونگ: ببخشی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط