عشق روانی من پارت
عشق روانی من پارت 1
امروز ساعت 6از خواب بیدار شدم و رفتم یه دوش 10مینی گرفتم و روتین پوستیم و انجام دادم رفتم لباسم رو پوشیدم ....عکسشو میزارم....و صبحونه خوردم راه افتادم تیمارستان وقتی رسیدم رفتم توی اتاقم و روی میز نشستم که در زدن
*ا.ت =+*تهیونگ =-*بکهیون=%
+بیا تو
منشی. ا.ت خانم آقای بکهیون کارتون دارن
+باشه میتونی بری
رفتم سمت اتاق آقای بکهیون و در زدم...
%بیا تو
+سلام آقای بکهیون کاری داشتید
%اره دخترم بیا تو ...یکم عصبی ...
+چیزی شده
%اره
+خب بگید
%امروز از یه تیمارستان دیگه زنگ زدن که یه بیماری رو قراره بیارن اینجا که هیچ کدوم از تیمارستان ها نخواستنش خیلی اذیت میکرد
بعد تیمارستان ما قراره بیارنش
+خب
%خب که میترسم ما هم نتونیم
+نگران نباشید من میتونم بیمار رو قبول کنم
%واقعا
+بله
%ممنون
+و تمام تلاشم رو برای بهبود انجام میدم
...تق...تق
%بیا تو
*آقا بیمار رو آوردن توی اتاق
%باشه میتونی بری .....خب ا.ت بریم
+باشه بریم
خب خلاصه اینا رفتن و که دیدن صدای داد و شکستنی داره میاد که یهو پرستار ها از اتاق اومدم بیرون
+چی شده
*هیچ جوره نمیتونیم کاری کنیم بیمار هم به دارو ...همون دارو هایی که به بیمار ها میزنن و میخوابن.... حساسیت داره
+باشه برو من برم ببینم چه خبره
ا.ت رفتم داخل و دیدم یه پسر خیلی جذاب هست که گوشه اتاق نشسته داره خودشو میزنم و گریه میکنه آروم آروم رفتم سمتش و نشستم رو صندلی و خیلی آروم شروع کردم صحبت کردن
+سلام
ا.ت
بعد از اینکه باهاش سلام کردم دیگه نزد تو سرش
+سلام
-ت.ت.تو کی ه.ه.هست.ی
+من ا.ت دکتر اینجا
-ا.ا.مدی منو ببندی به تخت
و دوباره شروع کرد به زدن تو سرش
+هی هی آروم باش نترس کاریت ندارم من دکترم و فقط میخوام بهت کمک کنم
همون موقع ا.ت بلند شد و آروم آروم رفت پیش تهیونگ که......
ببخشید دیر شد من برای مدرسه آزمون داشتم
شرط 35لایک
30کامنت
امروز ساعت 6از خواب بیدار شدم و رفتم یه دوش 10مینی گرفتم و روتین پوستیم و انجام دادم رفتم لباسم رو پوشیدم ....عکسشو میزارم....و صبحونه خوردم راه افتادم تیمارستان وقتی رسیدم رفتم توی اتاقم و روی میز نشستم که در زدن
*ا.ت =+*تهیونگ =-*بکهیون=%
+بیا تو
منشی. ا.ت خانم آقای بکهیون کارتون دارن
+باشه میتونی بری
رفتم سمت اتاق آقای بکهیون و در زدم...
%بیا تو
+سلام آقای بکهیون کاری داشتید
%اره دخترم بیا تو ...یکم عصبی ...
+چیزی شده
%اره
+خب بگید
%امروز از یه تیمارستان دیگه زنگ زدن که یه بیماری رو قراره بیارن اینجا که هیچ کدوم از تیمارستان ها نخواستنش خیلی اذیت میکرد
بعد تیمارستان ما قراره بیارنش
+خب
%خب که میترسم ما هم نتونیم
+نگران نباشید من میتونم بیمار رو قبول کنم
%واقعا
+بله
%ممنون
+و تمام تلاشم رو برای بهبود انجام میدم
...تق...تق
%بیا تو
*آقا بیمار رو آوردن توی اتاق
%باشه میتونی بری .....خب ا.ت بریم
+باشه بریم
خب خلاصه اینا رفتن و که دیدن صدای داد و شکستنی داره میاد که یهو پرستار ها از اتاق اومدم بیرون
+چی شده
*هیچ جوره نمیتونیم کاری کنیم بیمار هم به دارو ...همون دارو هایی که به بیمار ها میزنن و میخوابن.... حساسیت داره
+باشه برو من برم ببینم چه خبره
ا.ت رفتم داخل و دیدم یه پسر خیلی جذاب هست که گوشه اتاق نشسته داره خودشو میزنم و گریه میکنه آروم آروم رفتم سمتش و نشستم رو صندلی و خیلی آروم شروع کردم صحبت کردن
+سلام
ا.ت
بعد از اینکه باهاش سلام کردم دیگه نزد تو سرش
+سلام
-ت.ت.تو کی ه.ه.هست.ی
+من ا.ت دکتر اینجا
-ا.ا.مدی منو ببندی به تخت
و دوباره شروع کرد به زدن تو سرش
+هی هی آروم باش نترس کاریت ندارم من دکترم و فقط میخوام بهت کمک کنم
همون موقع ا.ت بلند شد و آروم آروم رفت پیش تهیونگ که......
ببخشید دیر شد من برای مدرسه آزمون داشتم
شرط 35لایک
30کامنت
- ۹.۲k
- ۲۸ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط