من و زخم تیزدستی که زد آنچنان به تیغم

🍒🌱من و زخمِ تیزدستی که زد آن‌چنان به تیغم
که سرم فتاده بر خاک و تنم خبر ندارد

بکش و بسوز و بگذر منگر به این‌که عاشق
بجز این‌که مهر ورزد گنهی دگر ندارد ...🍒🌱
#وحشی‌_بافقی

#وحشی‌_بافقی
دیدگاه ها (۰)

🌱🍒سخت می لرزد تنم, از بید لرزان بیشترسرد سردم, از نفسهای زمس...

🍒🌱عجب که باز مهیای عشق تازه ترمعجب که بیشتر از پیش #دوستت دا...

🍒🌱گاهی فکر می کنم حرف‌ها همشبیه غذاها تاریخ انقضا دارند... ی...

🌱🍒آیا گاهی قلبسزاوارتر از عقل برای آلزایمر نیست؟🌱

پارت ۶۵

در ادامه....P.3تنشی در هوا سنگینی می‌کرد که نفس کشیدن را سخت...

رمان j_k

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط