ویو جنا

𝗥𝗲𝘃𝗲𝗻𝗴𝗲 𝗼𝗿 𝗹𝗼𝘃𝗲?
𝗖𝗵𝗮𝗽𝘁𝗲𝗿:۱
𝗣𝗮𝗿𝘁:۲۷
[ویو جنا]
این حرفی بود که پشیمونم میکرد.
از زیر پتو امد بیرون که با حرص ملافه رو چنگ زدم.
کلا داشت ازیتم میکرد
الکی یه این روزم انداخت
یه دفعه براید از رو تخت بلند شدم.
که با تمام تعجب نگاهم بین جونگکوک و الیا میچرخید‌.
الیا غرق خواب بود.
از اتاق بیرون امدیم.
رویه جزیره اشپز خونه نشوندم.
کوک: الان صدات درادم الیا بیدار نمیشه..اون دیگه خوابه‌
پاهام و از هم جدا کرد و بین پاهام قرار گرفت
صورتش و نزدیکم کرد و بدون هیچ حرفی شروع کرد به بوسیدنم.
لبه هایه هودیم و گرفت و از تنم کشید بیرون
عجیبه واقعا
نصف شبی
یواشکی.
رویه جزیره اشپز خونه
تو تاریکی.
داشتم با کسی که باعث به وجود اوردن بدترین کابوسا،بدترین اتفاقا،بدترین زندگی برام شد رابطه برقرار میکردم.
از گردن تا شکمم بوسه میزاشت.
ولی واقعا این هوس ارزش داشت که دختر بودنم و به باد بدم!
خواستم بلند شم و مانع این کار بشم.
درسته حس بدی داشت جوری که انگار مریضی
ولی نمیتونستم این کار و بکنم.
جنا: نکن.
سرش و سمتم گرفت:
_اون وقت چرا!
با حرص گفتن:
_ چون من مثل دخترایی که میشناسی نمیتونم تا اخر عمرم با عذاب وجدا زندگی کنم.
این پسر همش داشت این حس و برام به وجود میاورد.
هر وقت دیدمش راحت از شرش خلاص نشدم.
چرا این کار و باهام‌میکرد.؟
خواستم برم که نزاشت
جنا: جونگکوک بست کن دیگه
کوک:من گفتم میخوام کاری و کنم که اون شب تا صبح کردم،من با پردت کاری ندارم.
__
جونگکوک الیا برد اتاق خودش
دقیقا عین جنازه افتاده بودن رو تخت.
حتی نمیدونستم بیدارم یا خوابم.
جونگکوک که برگشت تو اتاق و دراز کشید کنارم
با تمام خستگی گفتن:
_ چرا همش این کار و باهام میکنی!؟
بازم با اون لحنی که میخواست من و نرص بده کنار گوشم گفت:
_ مگه چیکار کردم؟
جنا: بیخیال.
کوک: این و میگی؟!
دیگه داشت خوابم میبرد
"ویو راوی"
جونگکوک کنار گوش جنا جوری کلمه ها رو تلفظ میکرد و محکم میگفت
کوک:چونکه این اولین بار که یه دختر نظرم و جلب کرده.وچون من میخوام..این کار و باهات میکنم تا چشمت هیچ پسری نگیره این کار و میکنم که تو هر لحظه یادت باشه که این من بودم که میتونستم خیلی سری مثل معتاد خمار بکنمت..خیلی سریم نعشه.اینم اولشه.کاری میکنم که خودت بیای سراغم
جنا از خستگی هیچی نمیفهمید.
حتی ممکن بود فردا که بیدار بشه.
نه یادش بمونه که چیشد
نه باور کنه که این اتفاق افتاده
جونگکوک میتونست خیلی زود جنارو تحت کنترل خودش دربیاره..چون برایه اون راحت بود که رگ خواب دخترا رو پیدا کنه.
و علاقه یه دفعی که نسبت به جنا پیدا کرده بود.
این فکر و براش به وجود اورده بود که میتونه حسایی از طرف خودش تو جنا به وجود بیاره.
مشکل جنا نبود.
جونگکوک این کار و میکرد.
دیدگاه ها (۴۵)

𝗥𝗲𝘃𝗲𝗻𝗴𝗲 𝗼𝗿 𝗹𝗼𝘃𝗲?𝗖𝗵𝗮𝗽𝘁𝗲𝗿:۱𝗣𝗮𝗿𝘁:۲۸[ویو جنا]با احساس اینکه انگ...

𝗥𝗲𝘃𝗲𝗻𝗴𝗲 𝗼𝗿 𝗹𝗼𝘃𝗲?𝗖𝗵𝗮𝗽𝘁𝗲𝗿:۱𝗣𝗮𝗿𝘁:۲۹[ویو جنا]کوک: اسباب بازی فر...

𝗥𝗲𝘃𝗲𝗻𝗴𝗲 𝗼𝗿 𝗹𝗼𝘃𝗲?𝗖𝗵𝗮𝗽𝘁𝗲𝗿:۱𝗣𝗮𝗿𝘁:۲۶[ویو جنا] محکم به کمرش زدم....

𝗥𝗲𝘃𝗲𝗻𝗴𝗲 𝗼𝗿 𝗹𝗼𝘃𝗲?𝗖𝗵𝗮𝗽𝘁𝗲𝗿:۱𝗣𝗮𝗿𝘁:۲۵[ویو جنا]منم فقط چشم قوره ر...

پشیمونی..پارت ۱۸ویو نویسندهجنا درحالی که نگاه سردش رو به کوک...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط