شیدا:دختر چته یک ارایش سادس این گریه کردنات واسه چیه
شیدا:دختر چته یک ارایش سادس این گریه کردنات واسه چیه
با چشمای اشکیم بهش زل زدم
_تورو به اون خدایی که میپرستی ارایشمو پاک کن
دستاشو توی دستم گرفتمو سرمو انداختم پایین و زمزمه میکردم
_توروخدا شیدا تروخدا
شیدا:باشه باشه بیا تا کمش کنم برات دیگه گریه نکن، زود باش دیگه الا مزایده شروع میشه
با خوشحالی بلند شدمو رو بروش نشستم اونم با ارامش شرپع کرد به کم کردن ارایشم بعد از چند مین از تو ایینه به خودم نگاه کردم حالا بهتر شده بود یک آرایش ملایم نارنجی
شیدا:واست خط چشم نکشیدم چون چشمات گیرا و درشت لباتم کوچیک قشنگه رنگ خودشم زیباست واسه همین رژتو پاک کردم بیا حالا خوبه ولی خودت باید جواب شراره رو بدی گفته باشم
برگشتم سمتشو یهویی گونشو بوسیدم
_شیدا مرسی خودم یک کاریش میکنم فقط ازت ممنونم
شیدا لبحندی زد و از اتاق رفت بیرون فکر کردم رفته اما دوباره در اتاق باز شد و شیدا سرشو اورد تو
شیدا:یادت نره لباست رو تخته بپوش و زود بیا پشت پرده
سرمو به نشانه رضایت بالا و پایین کردمو و رفتم سراغ لباس یک لباس اکلیلی سیاه که دامنش تا بالای زانو هام بود یقه هفتی بود
و شونه هام در معرض دید یک خط نازک هم روی شونه هام بود تا کمر چسب و بعدشم که دامن لباس زیبایی بود بخصوص با پوست سفیدم تضاد زیبایی داشت
رفتم پایین و دنبال الا گشتم گوشه ای پشت پرده وایساده بود و لباشو میجویید رفتم سمتش انقد استرس داشت که متوجه من نشد دستمو گذاشتم روی شونش که با شتاب برگشت و بهم نکاه کرد
_الا حالت خوبه
الا:نگین میترسم بخدا دارم سکته میکنم
لبخند زدمو بغلش کردم
_نترس به این فکر کن که یک مرد خلافکار خوشتیپ گیرت بیاد که قطعا عاشقت میشه
الا با خنده ازم جدا شد و به چشمام نگاه کرد چشماش خوشکل بود و رنگی کمی گذشت که احساس کردم لبام خیس شد به خودم که اومدم دیدم الا داشت منو میبوسید تو شک بودم که ازم جدا شد
الا:خیلی خوشکلی بخصوص خوشمزه البته بیشتر لبات همه چیت قشنگه چثه کوچیکت همه چیت حیفی اما منم برات ارزو میکنم از این باتلاق در بیایی
از شک در اومدم و الا از کنارم رد شد زندگی هم چه پر شتاب بود نمیدونستم
.......:خب اقایون خیلی خش اومدید امشب هشت دختر به فروش میرسند تا چند دقیقه دیگه مزایده شروع میشه پس تا اونموقع از خودتون پذیرایی کنید اقایون
جنس مذکر حیوونایی هوس بازین که فقط دنبال لذتای چندش اور خودشونن بعضیاشون البته بقیشون انقد وفا دارن که اسم انسان روشون گذاشت اما امان از اون لاشی هاشون که فقط دنبال منفعت خودشونن
........
بچه ها من چند روزی نمیام حالم خیلی بده حوصله هیچیو ندارم لطفا درکم کنید بعد چند روز سعی میکنم خودمو جمع و جور کنم و واستون پارت بزارم ببخشید💜🫂
با چشمای اشکیم بهش زل زدم
_تورو به اون خدایی که میپرستی ارایشمو پاک کن
دستاشو توی دستم گرفتمو سرمو انداختم پایین و زمزمه میکردم
_توروخدا شیدا تروخدا
شیدا:باشه باشه بیا تا کمش کنم برات دیگه گریه نکن، زود باش دیگه الا مزایده شروع میشه
با خوشحالی بلند شدمو رو بروش نشستم اونم با ارامش شرپع کرد به کم کردن ارایشم بعد از چند مین از تو ایینه به خودم نگاه کردم حالا بهتر شده بود یک آرایش ملایم نارنجی
شیدا:واست خط چشم نکشیدم چون چشمات گیرا و درشت لباتم کوچیک قشنگه رنگ خودشم زیباست واسه همین رژتو پاک کردم بیا حالا خوبه ولی خودت باید جواب شراره رو بدی گفته باشم
برگشتم سمتشو یهویی گونشو بوسیدم
_شیدا مرسی خودم یک کاریش میکنم فقط ازت ممنونم
شیدا لبحندی زد و از اتاق رفت بیرون فکر کردم رفته اما دوباره در اتاق باز شد و شیدا سرشو اورد تو
شیدا:یادت نره لباست رو تخته بپوش و زود بیا پشت پرده
سرمو به نشانه رضایت بالا و پایین کردمو و رفتم سراغ لباس یک لباس اکلیلی سیاه که دامنش تا بالای زانو هام بود یقه هفتی بود
و شونه هام در معرض دید یک خط نازک هم روی شونه هام بود تا کمر چسب و بعدشم که دامن لباس زیبایی بود بخصوص با پوست سفیدم تضاد زیبایی داشت
رفتم پایین و دنبال الا گشتم گوشه ای پشت پرده وایساده بود و لباشو میجویید رفتم سمتش انقد استرس داشت که متوجه من نشد دستمو گذاشتم روی شونش که با شتاب برگشت و بهم نکاه کرد
_الا حالت خوبه
الا:نگین میترسم بخدا دارم سکته میکنم
لبخند زدمو بغلش کردم
_نترس به این فکر کن که یک مرد خلافکار خوشتیپ گیرت بیاد که قطعا عاشقت میشه
الا با خنده ازم جدا شد و به چشمام نگاه کرد چشماش خوشکل بود و رنگی کمی گذشت که احساس کردم لبام خیس شد به خودم که اومدم دیدم الا داشت منو میبوسید تو شک بودم که ازم جدا شد
الا:خیلی خوشکلی بخصوص خوشمزه البته بیشتر لبات همه چیت قشنگه چثه کوچیکت همه چیت حیفی اما منم برات ارزو میکنم از این باتلاق در بیایی
از شک در اومدم و الا از کنارم رد شد زندگی هم چه پر شتاب بود نمیدونستم
.......:خب اقایون خیلی خش اومدید امشب هشت دختر به فروش میرسند تا چند دقیقه دیگه مزایده شروع میشه پس تا اونموقع از خودتون پذیرایی کنید اقایون
جنس مذکر حیوونایی هوس بازین که فقط دنبال لذتای چندش اور خودشونن بعضیاشون البته بقیشون انقد وفا دارن که اسم انسان روشون گذاشت اما امان از اون لاشی هاشون که فقط دنبال منفعت خودشونن
........
بچه ها من چند روزی نمیام حالم خیلی بده حوصله هیچیو ندارم لطفا درکم کنید بعد چند روز سعی میکنم خودمو جمع و جور کنم و واستون پارت بزارم ببخشید💜🫂
۶.۷k
۲۹ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.