شیر سلطان جنگل میخواست ازدواج کنه همه حیوونا رو دعوت کرد.
شیر سلطان جنگل میخواست ازدواج کنه همه حیوونا رو دعوت کرد.
تو مراسم یه موش هم حضور داشت و هی از میون جمع فریاد میزد:
تبریک میگم داداش.
مبارکه داداش.
ایشاله خوشبخت بشی داداش.
یهو یه ببر عصبانی شد موشه رو گرفت و سرش داد زد:
تو یه موش فسقلی چطور به خودت اجازه میدی شیر رو داداش خودت خطاب کنی؟😡
موش گفت: عصبانی نشو داداش، آخه منم قبل از اینکه ازدواج کنم یه شیر بودم!!! 😂 😂 😜 😄
تو مراسم یه موش هم حضور داشت و هی از میون جمع فریاد میزد:
تبریک میگم داداش.
مبارکه داداش.
ایشاله خوشبخت بشی داداش.
یهو یه ببر عصبانی شد موشه رو گرفت و سرش داد زد:
تو یه موش فسقلی چطور به خودت اجازه میدی شیر رو داداش خودت خطاب کنی؟😡
موش گفت: عصبانی نشو داداش، آخه منم قبل از اینکه ازدواج کنم یه شیر بودم!!! 😂 😂 😜 😄
۲.۵k
۰۲ آبان ۱۳۹۸