"چند پارتی"
"چند پارتی"
وقتی بچه نمیخواستی چون....☁️✨پارت اخر:////
جونگ کوک{همینجا وایسا.
راننده{چشم.
جونگ کوک{دست جانا رو گرفتم و وارد مدرسه شدم و یک راست رفتم به طرف اتاق مدیریت...پشت در اتاق رو کردم سمت جانا و با لحنی که سعی میکردم عادی باشه گفتم...فامیل معلمت چیه؟
جانا{خا...خانوم کیم.
جونگ کوک{همینجا وایسا الان میام...بدون اینکه منتطر جوابش باشم در زدم و بعد صدای مدیر وارد اتاق شدم.
لی{اوو سلام آقای جئون.
جونگ کوک{سلام.
لی{امم چیزی شده اومدین؟
جونگ کوک{راستش من آدرس خونه خانوم کیم رو میخواستم.
لی{متاسفم آقای جئون ولی من اجازه ی همچین کاریو ندارم.
جونگ کوک{دلم میخواست دوستانه باهات رفتار کنم ولی اینطور که معلومه خودت نمیخوای... ببین یا آدرس اون خونه رو به من میدی یا خیلی راحت گند کاری هایی که در حق بچه های این مدرسه کردی رو به پلیس گزارش میدم*صدای بم
لی{یاد...یادداشت کنید.
جونگ کوک{پوزخندی زدم و آدرس رو یادداشت کردم...بدون خداحافظی از مدرسه خارج شدم و به سمت خونه کیم حرکت کردم.
*خونه ی هی جین*
هی جین{مشغول تصحیح کردن برگه های امتحانی یازدهمی ها بودم که در خونه کوبیده و باعث شد از جا بپرم...لیوان قهوه ای که دستم بود و روی عسلی گذاشتم و به سمت در رفتم و بازش کردم...ب...باور...باورم نمی شد اون کوک بود...جو...جونگ کوک*شکه*...با شنیدن صدام به خودش اومد و اخماش رو توهم کشید در رو هول داد و وارد خونه شد...با تعجب به کار هاش نگاه می کردم که با کوبیده شدنم به دیوار صورتم از درد جمع شد...آخ چکار میکنی؟
جونگ کوک{من چکار میکنم یا تو؟...به چه حقی امروز رو دختر من دست کثیفت رو بلند کردی؟ هااان*عصبی و آخرش با داد*
هی جین{دخ...دخترت؟...جا...جانا دختر منه؟ *شکه و بغض*
جونگ کوک{دهنت رو ببند جانا دختر منه نه توی قاتل عوضی...چرا زدیش هاان جوابم رو بده عوضی سنگدل.
هی جین{دیگه نتونستم تحمل کنم و سیلی محکمی بهش زدم و با داد و گریه شروع کردم به صحبت کردن...کاش اول ازش می پرسیدی هق چرا زدمش بعد حرف هات رو هق به زبون میاوردی...اقای جئون جانا دخترت امروز زنگ آخر تو مدرسه حالش بد شد و غش کرد...وگرنه مطمئن باش هق اونقدر مثل تو که یه مادر رو از بچش جدا کردی سنگدل نیستم که دست روی یه بچه بلند کنم.*داد و گریه*
جونگ کوک{خشکم زده بود و توان حرف زدن نداشتم...با صدای گریه به خودم اومدم و اومدم برم بغلش کنم که شروع کرد به تقلا کردن...هیس ببخشید می...میدونم بهت بد کردم ولی...ولی وقتی زخم لبش رو دیدم نتونستم خودم رو کنترل کنم.
هی جین{برو...برو و دیگه هیچوقت سمتم نیا هق.
جونگ کوک{ول...ولی من...
هی جین{ازت خواهش میکنم برو هق*گریه*
جونگ کوک{باشه میرم...ولی اینو بدون خیلی دوست دارم ماه من*ناراحت
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
فوش آزاد است🗿💔
وقتی بچه نمیخواستی چون....☁️✨پارت اخر:////
جونگ کوک{همینجا وایسا.
راننده{چشم.
جونگ کوک{دست جانا رو گرفتم و وارد مدرسه شدم و یک راست رفتم به طرف اتاق مدیریت...پشت در اتاق رو کردم سمت جانا و با لحنی که سعی میکردم عادی باشه گفتم...فامیل معلمت چیه؟
جانا{خا...خانوم کیم.
جونگ کوک{همینجا وایسا الان میام...بدون اینکه منتطر جوابش باشم در زدم و بعد صدای مدیر وارد اتاق شدم.
لی{اوو سلام آقای جئون.
جونگ کوک{سلام.
لی{امم چیزی شده اومدین؟
جونگ کوک{راستش من آدرس خونه خانوم کیم رو میخواستم.
لی{متاسفم آقای جئون ولی من اجازه ی همچین کاریو ندارم.
جونگ کوک{دلم میخواست دوستانه باهات رفتار کنم ولی اینطور که معلومه خودت نمیخوای... ببین یا آدرس اون خونه رو به من میدی یا خیلی راحت گند کاری هایی که در حق بچه های این مدرسه کردی رو به پلیس گزارش میدم*صدای بم
لی{یاد...یادداشت کنید.
جونگ کوک{پوزخندی زدم و آدرس رو یادداشت کردم...بدون خداحافظی از مدرسه خارج شدم و به سمت خونه کیم حرکت کردم.
*خونه ی هی جین*
هی جین{مشغول تصحیح کردن برگه های امتحانی یازدهمی ها بودم که در خونه کوبیده و باعث شد از جا بپرم...لیوان قهوه ای که دستم بود و روی عسلی گذاشتم و به سمت در رفتم و بازش کردم...ب...باور...باورم نمی شد اون کوک بود...جو...جونگ کوک*شکه*...با شنیدن صدام به خودش اومد و اخماش رو توهم کشید در رو هول داد و وارد خونه شد...با تعجب به کار هاش نگاه می کردم که با کوبیده شدنم به دیوار صورتم از درد جمع شد...آخ چکار میکنی؟
جونگ کوک{من چکار میکنم یا تو؟...به چه حقی امروز رو دختر من دست کثیفت رو بلند کردی؟ هااان*عصبی و آخرش با داد*
هی جین{دخ...دخترت؟...جا...جانا دختر منه؟ *شکه و بغض*
جونگ کوک{دهنت رو ببند جانا دختر منه نه توی قاتل عوضی...چرا زدیش هاان جوابم رو بده عوضی سنگدل.
هی جین{دیگه نتونستم تحمل کنم و سیلی محکمی بهش زدم و با داد و گریه شروع کردم به صحبت کردن...کاش اول ازش می پرسیدی هق چرا زدمش بعد حرف هات رو هق به زبون میاوردی...اقای جئون جانا دخترت امروز زنگ آخر تو مدرسه حالش بد شد و غش کرد...وگرنه مطمئن باش هق اونقدر مثل تو که یه مادر رو از بچش جدا کردی سنگدل نیستم که دست روی یه بچه بلند کنم.*داد و گریه*
جونگ کوک{خشکم زده بود و توان حرف زدن نداشتم...با صدای گریه به خودم اومدم و اومدم برم بغلش کنم که شروع کرد به تقلا کردن...هیس ببخشید می...میدونم بهت بد کردم ولی...ولی وقتی زخم لبش رو دیدم نتونستم خودم رو کنترل کنم.
هی جین{برو...برو و دیگه هیچوقت سمتم نیا هق.
جونگ کوک{ول...ولی من...
هی جین{ازت خواهش میکنم برو هق*گریه*
جونگ کوک{باشه میرم...ولی اینو بدون خیلی دوست دارم ماه من*ناراحت
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
فوش آزاد است🗿💔
۱۵۰.۵k
۰۳ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۶۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.