پارت دوم دوپارتی؟!
پارت دوم دوپارتی؟!
p²:
مدارک رو از روی میز برداشتی به سینهش کوبیدی: هر غلطی دلت میخواد بکن..
دستی به موهات کشیدی و قدم هات رو به سمت در دفتر کشیدی که صدای کوبیده شدن دستش روی میز توجهت رو جلب کرد: هویهوی! سونگ ا.ت..بیا اینجا..تند رفتی خانم کوچولو!
نفس عمیقی کشیدی: نه نه جناب کیم..من تند نرفتم..شما خیلی بیخیالی!!! این شمایی که من رو دو هفتهس علاف نگه داشتی که امضا کنی یا نه..خسته شدم انقد قیافه احمقانتو دیدم!!
دستش رو سمتت گرفت و تورو خطاب کرد: به چهره من توهین نکن جوجه..من خوشتیپ ترین فرد جهانم!!
زمزمه کردی: ازت واقعا بدم میاد!
با شنیدن حرفت از پشت میز بلند شد و با ابرو هایی که میلرزید سمتت اومد: ن..نه تو ازم متنفر نیستی..تو..داری اینو میگی چون خیلی خسته شدی..
سمتت اومد و تورو به دیوار سنجاق کرد: تو ازم متنفر نیستی..هستی؟! نه نه
چشم هاش ترکیبی از حرص و آسیب پذیری بود.. هیچوقت سوکجین رو اینطوری ندیده بودی
+اره..ازت بدم میاد! خسته شدم..
دستاش رو روی انحنای شونهت گذاشت و بهت خیره شد: چی گفتی؟! جوجه.؟! تو ازم متنفری؟؟ نه نه..اینطور نیست.. میدونم که اینطور نیست
با چشم هایی پر از گِله و شکایت بهش خیره شدی: انقد توی این یک هفته به دفترت اومدم و برای امضا کردن اون تایید نامه لعنتی بهت التماس کردم که از خودم بیزار شدم
سمت گوشت خم شد و وقتی حرف میزد لب هاش به گوشت برخورد میکرد: دِ لعنتی اگه نمیخواستم زیادتر ببینمت که انقد تورو معطل خودم نمیکردم..
وگرنه گور بابای تاییدنامه..
دستش رو روی گودی کمرت گذاشت و تورو به خودش نزدیک تر کرد
با دست آزادش چونهت رو گرفت و تورو وادار کرد تا بهش خیره بشی: لعنتی..این تیره های براقت کاری میکنه که نتونم نفس بکشم..میدونی داری باهام چیکار میکنی دیگه؟!..چشمات میتونن کاری کنن قلبم تند تر بزنه.. وجودت،صدات،حرفات،کارات،چشمات،حتی جیغ جیغ کردنات... همه چیتو دوست دارم..
سرش رو پایین آورد تا جایی که لب هاش روی لب های تو معلق بود: نمیخوام تورو با کسی به اشتراک بزارم..تو متعلق به منی..یعنی..متعلق به سوکجین..تک به تک استخوناشون رو میشکنم اگه یکی دیگه بخواد بهت نگاه کنه..تو مال منی!
نفسش رو روی گونه هات خالی کرد و لب هات رو به یه بوسه پر شور دعوت کرد..
کی فکرشو میکرد بتونی توی شرکت عاشق رئیس شرکتت بشی؟! واو!
خبخبخبخببب بلوبریام یه لایک و کامنت کوچولو میتونه خیلی خوشحالم کنه بوس بهتون:)
p²:
مدارک رو از روی میز برداشتی به سینهش کوبیدی: هر غلطی دلت میخواد بکن..
دستی به موهات کشیدی و قدم هات رو به سمت در دفتر کشیدی که صدای کوبیده شدن دستش روی میز توجهت رو جلب کرد: هویهوی! سونگ ا.ت..بیا اینجا..تند رفتی خانم کوچولو!
نفس عمیقی کشیدی: نه نه جناب کیم..من تند نرفتم..شما خیلی بیخیالی!!! این شمایی که من رو دو هفتهس علاف نگه داشتی که امضا کنی یا نه..خسته شدم انقد قیافه احمقانتو دیدم!!
دستش رو سمتت گرفت و تورو خطاب کرد: به چهره من توهین نکن جوجه..من خوشتیپ ترین فرد جهانم!!
زمزمه کردی: ازت واقعا بدم میاد!
با شنیدن حرفت از پشت میز بلند شد و با ابرو هایی که میلرزید سمتت اومد: ن..نه تو ازم متنفر نیستی..تو..داری اینو میگی چون خیلی خسته شدی..
سمتت اومد و تورو به دیوار سنجاق کرد: تو ازم متنفر نیستی..هستی؟! نه نه
چشم هاش ترکیبی از حرص و آسیب پذیری بود.. هیچوقت سوکجین رو اینطوری ندیده بودی
+اره..ازت بدم میاد! خسته شدم..
دستاش رو روی انحنای شونهت گذاشت و بهت خیره شد: چی گفتی؟! جوجه.؟! تو ازم متنفری؟؟ نه نه..اینطور نیست.. میدونم که اینطور نیست
با چشم هایی پر از گِله و شکایت بهش خیره شدی: انقد توی این یک هفته به دفترت اومدم و برای امضا کردن اون تایید نامه لعنتی بهت التماس کردم که از خودم بیزار شدم
سمت گوشت خم شد و وقتی حرف میزد لب هاش به گوشت برخورد میکرد: دِ لعنتی اگه نمیخواستم زیادتر ببینمت که انقد تورو معطل خودم نمیکردم..
وگرنه گور بابای تاییدنامه..
دستش رو روی گودی کمرت گذاشت و تورو به خودش نزدیک تر کرد
با دست آزادش چونهت رو گرفت و تورو وادار کرد تا بهش خیره بشی: لعنتی..این تیره های براقت کاری میکنه که نتونم نفس بکشم..میدونی داری باهام چیکار میکنی دیگه؟!..چشمات میتونن کاری کنن قلبم تند تر بزنه.. وجودت،صدات،حرفات،کارات،چشمات،حتی جیغ جیغ کردنات... همه چیتو دوست دارم..
سرش رو پایین آورد تا جایی که لب هاش روی لب های تو معلق بود: نمیخوام تورو با کسی به اشتراک بزارم..تو متعلق به منی..یعنی..متعلق به سوکجین..تک به تک استخوناشون رو میشکنم اگه یکی دیگه بخواد بهت نگاه کنه..تو مال منی!
نفسش رو روی گونه هات خالی کرد و لب هات رو به یه بوسه پر شور دعوت کرد..
کی فکرشو میکرد بتونی توی شرکت عاشق رئیس شرکتت بشی؟! واو!
خبخبخبخببب بلوبریام یه لایک و کامنت کوچولو میتونه خیلی خوشحالم کنه بوس بهتون:)
۲۷.۸k
۲۷ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.