𝚃𝚗𝚊𝚗𝚕𝚖𝚘𝚚𝚞𝚒𝚕𝚒𝚌𝚊𝚝𝚒𝚘𝚗➖⃟🌟
𝚃𝚗𝚊𝚗𝚕𝚖𝚘𝚚𝚞𝚒𝚕𝚒𝚌𝚊𝚝𝚒𝚘𝚗➖⃟🌟
𝙰𝚞𝚝𝚑𝚘𝚛 : 𝙹𝚒𝚢𝚘𝚘𝚗☻♾
𝙹𝙺 𝚊𝚗𝚍 𝙷𝙰𝚈𝙾𝙾𝙽
𝚙𝚊𝚛𝚝⁵⁶
تهیونگ : اهم اهم شروع میکنم :تو را با پنج حسم میخواهم
بو میکنم موهایت را ،لمس میکنم دستهایت را ،چشم میدوزم به چشمهایت،گوش میدهم به صدای نفسهایت
و مزه میکنم لبهایت...
[فلش بک به چهارصد وپونزده سال قبل ]
_________________________________________________________
جونگکوک هایون رو بلند کرد و با سویا به قصر رفت ...
جیمین بعد از چند مین پیش آنها رفت ...
جونگکوک لباس خودرا با لباس مبدل عوض کرد ...
صد در صد کسی از موضوع دیدار محرمانه خبر داشت !
《پرش زمانی به یک هفته بعد 》
جونگکوک :خواجه حال هایون بهتر شده ؟
خواجه :بله سرورم ایشون بهوش اومدن و بیشتر قدرت بدنی خودشون رو به دست آوردن ...
جونگکوک سری به نشانه رضایت تکان داد و گفت :موضوع که جایی درز نکرده ؟
خواجه :جلوی درز این موضوع به خارج از قصر رو گرفتیم ...
جونگکوک : و قضیه جاسوس ؟
خواجه :مورد بررسی قرار گرفت ...راستش ندیم جویوجانگ از قصر ملکه دیدار محرمانه با ندیمه اصلی ملکه مادر اعظم (وقتی میگم ملکه مادر منظورم عمه هایون و مادر خونده کوکه اما وقتی میگم ملکه مادر اعظم منظورم مادربزرگ جونگکوکه )داشتند !
جونگکوک :یعنی این قضیه زیر سر مادربزرگمه ؟
خواجه :بله و یک جاسوس برای ملکه مادر هم گذاشتن!
جونگکوک :خواجه آماده شو میریم به دیدن مادرم ...
..........................................................................................
جونگکوک :مادر جان ...
ملکه مادر :جانم پسرم ؟
جونگکوک : حتما قضیه زخمی شدن هایون رو شنیدین ؟
*جونگکوک ورقه ای رو در میاره و مینویسه :مادر جان مادربزرگ برای شما به پا گذاشته باید شناسایش کنیم ...
ملکه مادر سرش رو تکون میده و میگه : آره ...حتما عمدی بوده ...ولی به گفته جیمین مردی گیر افتاده و ما فهمیدیم کار چه کسی بوده !
𝙰𝚞𝚝𝚑𝚘𝚛 : 𝙹𝚒𝚢𝚘𝚘𝚗☻♾
𝙹𝙺 𝚊𝚗𝚍 𝙷𝙰𝚈𝙾𝙾𝙽
𝚙𝚊𝚛𝚝⁵⁶
تهیونگ : اهم اهم شروع میکنم :تو را با پنج حسم میخواهم
بو میکنم موهایت را ،لمس میکنم دستهایت را ،چشم میدوزم به چشمهایت،گوش میدهم به صدای نفسهایت
و مزه میکنم لبهایت...
[فلش بک به چهارصد وپونزده سال قبل ]
_________________________________________________________
جونگکوک هایون رو بلند کرد و با سویا به قصر رفت ...
جیمین بعد از چند مین پیش آنها رفت ...
جونگکوک لباس خودرا با لباس مبدل عوض کرد ...
صد در صد کسی از موضوع دیدار محرمانه خبر داشت !
《پرش زمانی به یک هفته بعد 》
جونگکوک :خواجه حال هایون بهتر شده ؟
خواجه :بله سرورم ایشون بهوش اومدن و بیشتر قدرت بدنی خودشون رو به دست آوردن ...
جونگکوک سری به نشانه رضایت تکان داد و گفت :موضوع که جایی درز نکرده ؟
خواجه :جلوی درز این موضوع به خارج از قصر رو گرفتیم ...
جونگکوک : و قضیه جاسوس ؟
خواجه :مورد بررسی قرار گرفت ...راستش ندیم جویوجانگ از قصر ملکه دیدار محرمانه با ندیمه اصلی ملکه مادر اعظم (وقتی میگم ملکه مادر منظورم عمه هایون و مادر خونده کوکه اما وقتی میگم ملکه مادر اعظم منظورم مادربزرگ جونگکوکه )داشتند !
جونگکوک :یعنی این قضیه زیر سر مادربزرگمه ؟
خواجه :بله و یک جاسوس برای ملکه مادر هم گذاشتن!
جونگکوک :خواجه آماده شو میریم به دیدن مادرم ...
..........................................................................................
جونگکوک :مادر جان ...
ملکه مادر :جانم پسرم ؟
جونگکوک : حتما قضیه زخمی شدن هایون رو شنیدین ؟
*جونگکوک ورقه ای رو در میاره و مینویسه :مادر جان مادربزرگ برای شما به پا گذاشته باید شناسایش کنیم ...
ملکه مادر سرش رو تکون میده و میگه : آره ...حتما عمدی بوده ...ولی به گفته جیمین مردی گیر افتاده و ما فهمیدیم کار چه کسی بوده !
۳.۹k
۲۶ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.