که آدمی اگر

که آدمی اگر
ناگزیر به عمر جاودانه می‌گردید،
ناچار، به اختراعِ مرگ
برمی‌خاست...

#هرمز_علیپور #شعر
#متانویا
دیدگاه ها (۰)

من با دگری دست به پیمان ندهمدانم که نیوفتد حریف از تو به همد...

دُچار یعنی ...دو چشم داری اما ؛حواست چهار چشمی پی کسی است .....

«نازنین یک لحظه در فکرم کمی آرام گیر،خسته‌ام از بس نمازم را ...

امروزدلتنگ این نیستمکه چرا دوست نمیداری ام!دلواپس فردایی امک...

بررسی شعر «ونگوک» از (تس) (بخش نخست) ................شعر با ...

#پیرمرد ی تمام عمرش را بین #بازار و #کوچه سر می کردهرکسی بار...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط