یونگی: خب بریم؟
یونگی: خب بریم؟
ا.ت:اره بریم
...یونگی ماسیمو روشن کرد و حرکت کردیم...
یونگی: شیر کاکائو رو خوردی؟خودم درست کرده بودم
ا.ت:اره عالی بود دستت درد نکنه عزیزم
...وقتی نزدیک دانشگاه شدیم مثل همیشه من یه کوچه عقب پیاده شدم...یونگی شیشهی ماشینو کشید پایین...ترسیدم دوباره کیفمو جلو پاهام گرفتم...
یونگی: مواظب خودت باش پرنسسم تو دانشگاه میبینمت لیدیه زیبام
ا.ت: باشه چاگیا میبینمت
...گازشو گرفت و رفت تو دانشگاه...منم قدم زنان وارد دانشگاه شدم...رفته تو کلاس و سره جای همیشگیم نشستم... بعد از چند مین بورام هم اومد...
بورام: سلام اسکلم... چطوری
ا.ت:خوبممم
بورام:چیشده امروز کیفت کوکه؟اومدن خاستگاریت؟
ا.ت:خفه شو بابا خواستگار کجا بود
بورام:میرم از مامانت میپرسما
ا.ت:برو بورس
بورام...
لایک؟10
ا.ت:اره بریم
...یونگی ماسیمو روشن کرد و حرکت کردیم...
یونگی: شیر کاکائو رو خوردی؟خودم درست کرده بودم
ا.ت:اره عالی بود دستت درد نکنه عزیزم
...وقتی نزدیک دانشگاه شدیم مثل همیشه من یه کوچه عقب پیاده شدم...یونگی شیشهی ماشینو کشید پایین...ترسیدم دوباره کیفمو جلو پاهام گرفتم...
یونگی: مواظب خودت باش پرنسسم تو دانشگاه میبینمت لیدیه زیبام
ا.ت: باشه چاگیا میبینمت
...گازشو گرفت و رفت تو دانشگاه...منم قدم زنان وارد دانشگاه شدم...رفته تو کلاس و سره جای همیشگیم نشستم... بعد از چند مین بورام هم اومد...
بورام: سلام اسکلم... چطوری
ا.ت:خوبممم
بورام:چیشده امروز کیفت کوکه؟اومدن خاستگاریت؟
ا.ت:خفه شو بابا خواستگار کجا بود
بورام:میرم از مامانت میپرسما
ا.ت:برو بورس
بورام...
لایک؟10
۴.۹k
۲۷ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.