بورام:من که با دوست پسرم حال میکنم نمیدونم تو چرا مقاومت
بورام:من که با دوست پسرم حال میکنم نمیدونم تو چرا مقاومت میکنی نمیزاری دوستش بهانه اوکیشه
ا.ت:وای بورام براچی چرتوپرت میگی چرا بحثو کشیدی اینجا اصن...دلیل خاصی نداره که حالم خوبه
بورام:خوبه بابا...چه زودم جوش میاره بی اعصاب سگ
ا.ت:تو سگم نکن من باهات خوبم
بورام: خطرناک شدی فردا برات قلاده میارم
ا.ت: خفه عشقم...خودت که اسب آبیای چیکار کنم
... داشتیم بحث میکردیم که یونگی اومد تو کلاس... همه ساکت شدن و یونگی درسو شروع کرد...
بی یونگی:خب قبل از اینکه جزوهی درس جدید رو بهتون بگم چند نفرو میارم پا تخته مسئله برام حل کنند...هرکس نتونست حل کنه از کلاس میره بیرون
بورام:هوففف باز این شروع کرد(آروم)
ساکت شو اسکل میشنوه(آروم)
...اسم دو نفرو صدا زد و بعدش....
یونگی:کانگ بورام
بورام:واییی خدا
ا.ت:برو موفق باشی... نگران نباش
....بورام رفت پای تخته و خوشبختانه درست حل کرد...یونگی درسو شروع کرد که یهو....
ا.ت:وای بورام براچی چرتوپرت میگی چرا بحثو کشیدی اینجا اصن...دلیل خاصی نداره که حالم خوبه
بورام:خوبه بابا...چه زودم جوش میاره بی اعصاب سگ
ا.ت:تو سگم نکن من باهات خوبم
بورام: خطرناک شدی فردا برات قلاده میارم
ا.ت: خفه عشقم...خودت که اسب آبیای چیکار کنم
... داشتیم بحث میکردیم که یونگی اومد تو کلاس... همه ساکت شدن و یونگی درسو شروع کرد...
بی یونگی:خب قبل از اینکه جزوهی درس جدید رو بهتون بگم چند نفرو میارم پا تخته مسئله برام حل کنند...هرکس نتونست حل کنه از کلاس میره بیرون
بورام:هوففف باز این شروع کرد(آروم)
ساکت شو اسکل میشنوه(آروم)
...اسم دو نفرو صدا زد و بعدش....
یونگی:کانگ بورام
بورام:واییی خدا
ا.ت:برو موفق باشی... نگران نباش
....بورام رفت پای تخته و خوشبختانه درست حل کرد...یونگی درسو شروع کرد که یهو....
۵.۸k
۲۹ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.