بعد از اینکه جدا شدم فکر کردم خوب الان دلم میخواد چیکار ک

بعد از اینکه جدا شدم فکر کردم خوب الان دلم میخواد چیکار کنم ؟ ... و رفتم سوشی خریدم! مدت ها بود دلم میخواست امتحانش کنم ... بعد سه بار در هفته کله جوش خوردم ... کتاب خوندم ... باخ گوش دادم ... رقص باله رفتم ! و تئاتر ... تشنه ی تئاتر بودم. بعد یادم اومد من هیچوقت نیمرو دوست نداشتم و تخم مرغ و خرما درست کردم ... یه مدت گیاهخوار شدم و یادم اومد هیچوقت جوجه کباب غذای مورد علاقه ی من نبوده ! چاق شدم ... لاغر شدم ... نصفه شب رفتم قدم زدم ... یک روز هیچ کاری نکردم و بعد حالم خوب شد! جوری که هیچوقت آنقدر خوب نبودم ... چون بعد از سالها خودم را دوست داشتم ... حالا ممکنه تو بگی بخاطر سوشی طلاق گرفتی ؟ و من میگم آره ! همه ی اینها یعنی من ... یعنی چیزهایی که من را خوشحال می کنند. وقتی مدام خودت و خواسته هایت را حذف می کنی کم کم یادت میره من کی هست ! یه روز میگی حالا منم موسیقی اونو گوش میدم بعد میگی مهم نیست منم جوجه سفارش میدم و بعد کم کم یک روز دیگه یادت نمیاد کی بودی ! یادت نمیاد چی دوست داشتی و چی می خواستی ... دیــگه من گم می شه ! و بعد تو غمگین میشی بدون اینکه بدونی چرا ...@
دیدگاه ها (۱)

رفتنت انفجار هیروشیما بود!بعد از آنهر دوست داشتنی در من به د...

همیشه که صبر کردن ، بخشیدن ، ماندن و تحمل کردن به این معنا ن...

وقتی به زندان کسی خو کرده باشی بال و پرت روز رهایی درد دارد....

ﺯﻥ ﻫﺎ ﺍﺯ ﻋﺎﺩﯼ ﺷﺪﻥﺍﺯ ﺗﮑﺮﺍﺭﯼ ﺷﺪﻥﺍﺯ ﻣﺜﻞ ﺭﻭﺯ ﺍﻭﻝ ﻧﺒﻮﺩﻥ ، ﻣﯽ ﺗﺮﺳﻨ...

قهوه تلخ پارت ۳۵ویو چویا دازای جواب نمی‌داد و همینطور سرش رو...

عشق ؟! نه من از عشق متنفر شدم عشق من رو نابود کرد من خاکستر ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط