اشتباهخوبمن

#اشتباه_خوب_من
#پارت_۴۹

همون لحظه دل درد شدیدی گرفتم و آخرش بلندی گفتم که عماد هول شده اومد کنارم

_دیارام دلت درد میکنه؟
متاسفم که سخت گرفتم بهت و متاسفم که این جا و تو این مکان شد

گفت دیارام؟

_عماد درد دارم

سمیرا
_اوه اوه پسر چیکار کردی یکم سخت نگرفتی؟

_سمیرا

عماد با حرص غرید

بعد نشست و تکیه داد به درخت و منو رو پاش انداخت و شروع کرد جلوی سمیرا به ماساژ دادن شکمم

_عماد چیکار میکنی نکن زشته خجالت میکشم

_نه نه خجالت نکشین من برم ببینم نیما چیشد

سمیرا فوری جیم شد

_عماد از دست تو
ابرو نزاشتی

_دیارا من اصلا خجالت نمیکشم

_تو روت زیاده

_نه فقط دیوانه وار عاشقتم

بعد ژاکتش رو داد بهم پوشیدم

وقتی نیما و سمیرا اومدن حدود نیم ساعت فقط راه رفتیم تا راه و جاده رو پیدا کنیم که من بعد نیم ساعت دوباره دل دردم شروع شد
عماد هم نکردم نامردی گرفت مثل نوزاد بغلم کرد

یکم کند تر پیش رفتیم چون تو بغلش بودم البته بگما وزنمم زیاد نیست

میمونم عدد یک

وقتی رسیدیم به جاده عماد من رو گزاشت زمین و اولین ماشینی که رد شد رو نگه داشت و همگی سوار شدیم

وقتی به خوابگاه و اتاق هامون رسدیم استاد از حرص کنار چند تا پلیس داشت داد و بیداد میکرد

شرط پارت بعد لایک ها بالای ۱۵ تا
دیدگاه ها (۱۵)

#اشتباه_خوب_من#پارت_۵۰استاد _شما کدوم گوری بودین گور به گور ...

#اشتباه_خوب_من#پارت_۵۱پرتم کرد تو اتاق و یه راست من رو کشوند...

#اشتباه_خوب_من#پارت_۴۸صبح با دلدرد شدیدی از خواب بیدار شدم ش...

#اشتباه_خوب_من#پارت_۴۷صدای ناله هام بیشتر شده بود که دستشو گ...

چند پارتی نامجوندرخواستیگفتم وسط فیک قلب یخی یک چند پارتی با...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط