توی آسایشگاه
توی آسایشگاه
روی یه صندلیه چوبی
نشسته بودُ با خودش حرف میزد
یکی ازش پرسید
داری چی میگی با خودت ؟!
بلند شد یکی محکم زد تو گوشش
گفت: هیس مگه نمیبینی
دارم قربون صدقش میرم❤🌠
#خاص
روی یه صندلیه چوبی
نشسته بودُ با خودش حرف میزد
یکی ازش پرسید
داری چی میگی با خودت ؟!
بلند شد یکی محکم زد تو گوشش
گفت: هیس مگه نمیبینی
دارم قربون صدقش میرم❤🌠
#خاص
۱.۵k
۰۱ مرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.