وانشات in the rain درخواستی

وانشات in the rain #درخواستی
ژانر : عاشقانه


حق نداشتی تنهام بذاری... حق نداشتی بذاری و بری... همش به خاطر من... اما این بهونه بود... ... اگه واقعا عاشقم بودی زیر بارونا توی اون سرما وقتی بهت گفتم برو نمیرفتی... تو کاری کردی از بارون از روزای سرد از اینکه عشق کسی رو به خودم ثابت کنم متنفر شم.... با این حرفا شاید بتونم خودمو از عذاب وژدان ازاد کنم ولی نمیشه... من تو رو از خودم رنجوندم... تو رو از خودم دور کردم.... حتی اگه فکر میکردم دوسم نداری باید پیش خودم نگهت میداشتم.... نفهمیدم انقد دوست دارم.... فک نمیکردم نبود تو اینقد منو برنجونه... فک کردم تو دوستم نداری و من میتونم فراموشت کنم اما نشد.... نشد و تو دوساله که برنگشتی اما من بزدل تر از اونیم ک بیام دنبالت.... هر بار که روی استیج میبینمت قلبم میلرزه.... ولی هر وقت رو استیجم پیدات نمیکنم.... میری نمیمونی حتی نمیخوای صدامو گوش کنی.... خودت گفتی هیچ صدایی رو به اندازه ی صدای من دوست نداری.... هر وقت میخوام بخونم یاد تو می افتم... گریه میکنم.... من عوض شدم غمگین شدم و فقط تو میتونی باعث شی به اون یونگی قبلی برگردم
_یونگی هیونگ... یونگی هیونگ... بیا بریم... زود باش... بقیه منتظرن کمتر از سه دقیقه دیگه باید رو سن باشیم
بریم _
هیونگ خوبی ؟ _
بریییییم _
هیونگ دیدی چه بارون تندی میاد _
اره ...دقیقا مث همون موقعس _
کدوم موقع ؟_
باید بهت همه چیرو توضیح بدم ...بریم جونگکوک بسه _
بریم
_هیونگ کجا بودی
بریییییم _
هوپی : اجرای عالی ای بود
نامجون : بعد از ما کیا هستن
جیمین : بعدش سولوئه جانگ مینه بعدشم رولوشن
راوی کوکی : هیونگ وقتی اینو شنید سرجاش خشکش زد مث هر دفعه نمیفهمم چرا اگ هیونگ از یکی خوشش اومده میتونه بگه اما این کاراش دور از توانایی های مغزمه ینی چی
هنوز پشت صحنه بودیم و گروه بعدی داشتن میرفتن برا اجرا
رولوشن.... این گروه چه معمایی داره که یونگی هیونگو سر جاش سیخ میکنه.... اشک هیونگو در میاره.... صب کن هیونگ هیونگ تو داری چیکار میکنی زشته چرا گریه میکنی
یونگی : گریه نمیکنم روانی...ساکت شو ابرومونو بردی
به کوکی گفتم گریه نمیکنم دروغ گفتم
پشت صحنه داشتن حرف میزدن ک برن رو سن وقتی از کنارشون رد شدم نگاه تلخ هیان رو دیدم... نگاهی ک پشتش پر غم بود داشت کم کم گریش در میومد...حق داشت من بهش ضربه ی بدی زدم ...
فقط نانا جلو ما ایستاد و جلوی دید هیان و گرفت و از پشت بغلش کرد و گفت : اروم باش دختر
داشت گریه میکرد با گریه گفت : نانا.... داره بارون میاد...
اونم بهش جواب داد: اره.... منم دارم نقش چترو بازی میکنم خوبه؟ گریه نکن.... بعد از اجرا هر کاری خواستی بکن الان اروم باش
به خودم اومدم و دیدم کسی اون دور و بر نیست فقط رولوشن و من که زل زدم به هیان داشتن میرفتن رو استیج فرصت زیادی نداشتم
اشکامو پاک کردم و دوییدم توی سالن... یه عالمه ادم.... تنها فرصتی ک میتونم چترارو کنار بزنم و بزام بارون گونه هاشو خیس کنه بزارم بارون لبای تشنشو سیراب کنه
تنها راهی ک میتونم کارری برای قطره های بارون کنم ک قبل از رسیدن به زمین بخار نشن همینه.... این دفعه تنها فرصتیه که به خودم میدم دوییدم جلوی سن همه پریشون اینور و اونورو میدیدن
دخترا از دیدنم تو جمعیت جیغ میزدن ولی من انگار فقط صدای هیانمو میشنیدم.... فقط صدای ستاره خودم.... جی استارمو. دوییدم جلوی سن
وسط خوندنای وکالای گروه حرفای خودمو میشنیدم ...من این اهنگو حفظم... مجری برنامه پایین نزدیک من وایساده بود.... میکروفنشو از دستش کشیدم.... گریه هام نمیذاشت حتی صدای خودمو بشنوم... توی میکروفن اهنگو خوندم.... اون دختره لیدر دنسشون داشت میخوند نانا که همیشه هیانو ازم دور میکرد خوب میشناختم بهش اشاره کرد ک نخونه و لیدرشون تایید کرد حالا دیگ فقط من میخوندم.... برا اولین بار داشتم اهنگی رو میخوندم که وکال داشت من پارتای رپ هیانو میخوندم و اون میخکوب بود و به من نگاه میکر د میتونستم حس کنم که نانا فکر میکرد باید دوباره دورش کنه اما قلبش اجازه نمیداد.... همه ی اون جمعیت به من خیره بودن.... داداشامم داشتن نگام میکردن .....داد زدم بسه.... دو سال پیش تو همچین روزایی وقتی مثل همین امشب تند تند باروم میومد بهت گفتم بری.... اونموقع ها.... اونموقع ها فکر میکردم میتونم فکر کردم میتونم فراموشش کنم.... اما نتونستم.... نفهمیدم ک انقد عاشقتم که حتی خودمم دیگ برا خودم مهم نیستم..... حالا میخوام.... حتی اگ دوستم نداری پیشم باشی ...حتی اگه یه دروغ باشه...حتی . اگ به دروغ بهم بگی دوسم داری ....میخوام یبار دیگ بغلت کنم..... هیان.... جی استار. ....تو تنها ستاره ی منی.... بزار یه بار دیگ ببینمت...... برا یبارم شده ازم فرار
دیدگاه ها (۱۸)

#درخواستی مرگ لباسای گشاد رپمانم 😂 چار برابر سایز بابامن خخخ...

کدومین؟ کامنت پلیز من خودم +O ام

وانشات together #درخواستی نویسنده NANAژانر عاشقانه و غمگین ...

ماه :):heavy_black_heart:

زور و عشق پارت ۶

#مافیای_من #P7برگشتم سمت هان ‍و دیدم داره گریه میکنهرفتم بغل...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط