part 98
#part_98
#مبین.
مبین-نازیییییییی به خدا اگه تا دو دقیقه دیگه نیای میرم خودمو با جوراب دار میزنم
نازی-عشقم بی زحمت با جورابای خودت دار بزن که اگه نتونستی خودتو بکشی حداقل با بوش خفه شی
مبین-تو چرا انقدر منو دوست داری؟
نازی-نمیدونم اصلا دیوونتم
مبین-مشخصه
نازی-به جای تیکه انداختن بیا این چمدون بردار
به سمتش رفتم و چمدونی که کنارش بود برداشتم
با بلند کردن چمدون احساس کردم شیش تا از مهره های ستون فقراتم از بدنم لف دادم
چمدون گذاشتم زمین
مبین-حجی چی ریختی تو این؟
نازی-آجر ماسه سیمان
مبین-نمک
نازی-خو خنگ لباس ریختم توش دیگه
مبین-مگه لباس قاچاق میکنی که این همه ریختی تو این به خدا این چمدون اگه زبون داشت به هر روشی التماست میکرد بسوزونیش تا باخودت ببریش مسافرت
نازی پوکر زل زد بهم
نازی-نمیبری خودم ببرم
یه نیشخند زدم
مبین-میتونی بلندش کن
مثل خودم خندید و با یه حرکت چمدون بلند کرد
دهنم باز شد افتاد کف زمین
عاقا این دخترا چرا اینطورین؟
اون از رها که هیچیش شبیه دخترا نیس
این از نازی که اینطور چمدون بلند کرد
فریالم اصلا نگم بهتره
کلافه سرمو تکون دادم
دنبال نازی رفتم
چمدون گذاشت صندوق عقب
نازی-میخوای من بشینم پشت فرمون؟
مبین-من حاضرم پیاده دنبال هواپیما بدوعم تا کیش ولی سوار ماشینی که تو رانندشی نشم
نازی-دلتم بخواد 😒
#شکلات_تلخ
#مبین.
مبین-نازیییییییی به خدا اگه تا دو دقیقه دیگه نیای میرم خودمو با جوراب دار میزنم
نازی-عشقم بی زحمت با جورابای خودت دار بزن که اگه نتونستی خودتو بکشی حداقل با بوش خفه شی
مبین-تو چرا انقدر منو دوست داری؟
نازی-نمیدونم اصلا دیوونتم
مبین-مشخصه
نازی-به جای تیکه انداختن بیا این چمدون بردار
به سمتش رفتم و چمدونی که کنارش بود برداشتم
با بلند کردن چمدون احساس کردم شیش تا از مهره های ستون فقراتم از بدنم لف دادم
چمدون گذاشتم زمین
مبین-حجی چی ریختی تو این؟
نازی-آجر ماسه سیمان
مبین-نمک
نازی-خو خنگ لباس ریختم توش دیگه
مبین-مگه لباس قاچاق میکنی که این همه ریختی تو این به خدا این چمدون اگه زبون داشت به هر روشی التماست میکرد بسوزونیش تا باخودت ببریش مسافرت
نازی پوکر زل زد بهم
نازی-نمیبری خودم ببرم
یه نیشخند زدم
مبین-میتونی بلندش کن
مثل خودم خندید و با یه حرکت چمدون بلند کرد
دهنم باز شد افتاد کف زمین
عاقا این دخترا چرا اینطورین؟
اون از رها که هیچیش شبیه دخترا نیس
این از نازی که اینطور چمدون بلند کرد
فریالم اصلا نگم بهتره
کلافه سرمو تکون دادم
دنبال نازی رفتم
چمدون گذاشت صندوق عقب
نازی-میخوای من بشینم پشت فرمون؟
مبین-من حاضرم پیاده دنبال هواپیما بدوعم تا کیش ولی سوار ماشینی که تو رانندشی نشم
نازی-دلتم بخواد 😒
#شکلات_تلخ
۱۹.۵k
۰۶ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.