(فیک گل ژیپسوفیلا )
(فیک گل ژیپسوفیلا )
« پارت ۱»
ویو ا.ت
صبح با بر خورد نور خورشید با چشمام از خواب بیدار شدم .
قرار بود دیگه یک کسب و کار خودم رو راه بندازم و درواقع خیلی وقت بود که میخواستم این کار رو انجام بدم .
میا هم بهم کمک میکرد .میا خودش یه کافه کتاب نقلی داره من خودم شخصا از کافه کتابش خیلی وایب خوبی میگیرم . ( کافه کتاب میا اسلاید ۲)
همینجوری توی فکر بودم که دیدم گوشیم داره زنگ میخوره . گوشی رو برداشتم . میا بود .
( مکالمشون : )
ا.ت : الو میا سیلوووومممم
میا : سیلوم پیشیی.
ا.ت : جونم کاری داشتی ؟
میا : آها آره راستی 😅 می خواستم بگم بقل کافه کتابم اون اکسستوری فروشیه بود ؟
ا.ت : خب ؟
میا : امروز صبح که داشتم میومدم دیدم زده میخواد بفروشتش منم رفتم بهش گفتم که یکی هست که بخواد که بخرتش .
ا.ت : و خبببببب ؟
میا : منتظر چیی بیا دیگهههه
ا.ت : مرسیی میااااااا بای .
سریع گوشی رو قطع کردم و یه لباس کیوت پوشیدم و رفتم .( لباسش اسلاید ۳)
______________________________
خب عزیزان اینم پارت اول .
آیا ریدم ؟ بله ، بله ریدم 😂
به روم اوردن هم آزاده 😂
ولی بگید خوبه یا نه 😂
« پارت ۱»
ویو ا.ت
صبح با بر خورد نور خورشید با چشمام از خواب بیدار شدم .
قرار بود دیگه یک کسب و کار خودم رو راه بندازم و درواقع خیلی وقت بود که میخواستم این کار رو انجام بدم .
میا هم بهم کمک میکرد .میا خودش یه کافه کتاب نقلی داره من خودم شخصا از کافه کتابش خیلی وایب خوبی میگیرم . ( کافه کتاب میا اسلاید ۲)
همینجوری توی فکر بودم که دیدم گوشیم داره زنگ میخوره . گوشی رو برداشتم . میا بود .
( مکالمشون : )
ا.ت : الو میا سیلوووومممم
میا : سیلوم پیشیی.
ا.ت : جونم کاری داشتی ؟
میا : آها آره راستی 😅 می خواستم بگم بقل کافه کتابم اون اکسستوری فروشیه بود ؟
ا.ت : خب ؟
میا : امروز صبح که داشتم میومدم دیدم زده میخواد بفروشتش منم رفتم بهش گفتم که یکی هست که بخواد که بخرتش .
ا.ت : و خبببببب ؟
میا : منتظر چیی بیا دیگهههه
ا.ت : مرسیی میااااااا بای .
سریع گوشی رو قطع کردم و یه لباس کیوت پوشیدم و رفتم .( لباسش اسلاید ۳)
______________________________
خب عزیزان اینم پارت اول .
آیا ریدم ؟ بله ، بله ریدم 😂
به روم اوردن هم آزاده 😂
ولی بگید خوبه یا نه 😂
۲.۶k
۱۱ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.