آواره شدی خانه ی قلبم شده جایت

آواره شدی خانه ی قلبم شده جایت
انداخته ام چشم سیه زیردوپایت


نقش رخ توحک شده برلوح خیالم
ای جان و دل و چشم و سر و تن به فدایت


یک عمرنشستم که قدم رنجه نمایی
حالاچه کنم باهمه ی ناز و ادایت

خواندند دو مرغ قفس از عشق برایم
اما نرسد چهچه بلبل به صدایت


شدقبله گهم عطرتن ویادحضورت
خاک قدمت مهرم و تسبیح دعایت

باآنکه شکستی توبلورانه دلم را
بی پرده بگویم به سرم هست هوایت
دیدگاه ها (۳)

وقتے قلبے را عاشـــــق کردے! وقتے وجودے را وابستــــه کرد...

تقدیم به تو:ﻣﯽ ﻧﻮﯾﺴﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮ ...ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﻮﺩﻧﺖ ﺭﺍ ...ﻧﻪ ...

هر چه می کوشم که از عشقت بپرهیزد دلمباز تا غافل شوم  سوی تو ...

باقلم موی خیالت یادگاری میکشمیک قفس بی پنجره با یک قناری میک...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط