از روشنایی گریزان بود !
از روشنایی گریزان بود !
گفتم که سحرگاهان
در برابرِ آفتاباش بخواهم دید
و چراغ را کُشتم ...
چندان که آفتاب برآمد
چنان چون شبنمی پریده بود ...!
#احمد_شاملو
گفتم که سحرگاهان
در برابرِ آفتاباش بخواهم دید
و چراغ را کُشتم ...
چندان که آفتاب برآمد
چنان چون شبنمی پریده بود ...!
#احمد_شاملو
۳۱۳
۲۳ دی ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.