از روشنایی گریزان بود
از روشنایی گریزان بود !
گفتم که سحرگاهان
در برابرِ آفتاباش بخواهم دید
و چراغ را کُشتم ...
چندان که آفتاب برآمد
چنان چون شبنمی پریده بود ...!
#احمد_شاملو
گفتم که سحرگاهان
در برابرِ آفتاباش بخواهم دید
و چراغ را کُشتم ...
چندان که آفتاب برآمد
چنان چون شبنمی پریده بود ...!
#احمد_شاملو
- ۳۲۳
- ۲۳ دی ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط