˼ دلبر مغرور من ˹
˼ دلبر مغرور من ˹
#پارت8
...♥️....♥️....♥️....♥️....♥️....♥️....
- صنم
با دنیا حرف زدم امشب من به این عروسی میرفتم نه به عنوان یه مهمون ساده بلکه یه مهمون خاص یه جوری میرفتم که چشم هیشکی از روم برداشته نشه .
گوشیمو برداشتم و به الینا زنگ زدم و یه نوبت برا ارایشگاه ازش گرفتم باید زودتر میرفتم خونه حالم خوب نبود اما سعی میکردم که خودمو قوی نشون بدم این تنها راهی بود که داشتم
- سیاوش
- توی فکر بودم که صدای زنگ گوشیم بلند شد و اسم رها نمایش داده شد
- بله رها
اقا داماد چرا اینقدر صدات ناراحته یالا عشقم من امادم
- دارم میام و گوشیو قطع کردم
بگم دوسش ندارم دروغ گفتم اما خب نه برای ازدواج من صنم رو خانم خودم میدونستم نه کس دیگه ایی رو داشتم روانی میشدم که با صدای مردی که گف ماشین حاضره به خودم اومدم هزینه ماشین و دسته گل رو از قبل حساب کرده بودم بخاطر همین سریع سوار شدم و به سمت ارایشگاه رفتم خیلی دلم میخاست همین الان زندگیم تموم میشد اما این سرنوشتی بود کع برام رقم خورده بود و من نمیتونستم ازش فرار کنم اون مهمونی لعنتی اه اه
#پارت8
...♥️....♥️....♥️....♥️....♥️....♥️....
- صنم
با دنیا حرف زدم امشب من به این عروسی میرفتم نه به عنوان یه مهمون ساده بلکه یه مهمون خاص یه جوری میرفتم که چشم هیشکی از روم برداشته نشه .
گوشیمو برداشتم و به الینا زنگ زدم و یه نوبت برا ارایشگاه ازش گرفتم باید زودتر میرفتم خونه حالم خوب نبود اما سعی میکردم که خودمو قوی نشون بدم این تنها راهی بود که داشتم
- سیاوش
- توی فکر بودم که صدای زنگ گوشیم بلند شد و اسم رها نمایش داده شد
- بله رها
اقا داماد چرا اینقدر صدات ناراحته یالا عشقم من امادم
- دارم میام و گوشیو قطع کردم
بگم دوسش ندارم دروغ گفتم اما خب نه برای ازدواج من صنم رو خانم خودم میدونستم نه کس دیگه ایی رو داشتم روانی میشدم که با صدای مردی که گف ماشین حاضره به خودم اومدم هزینه ماشین و دسته گل رو از قبل حساب کرده بودم بخاطر همین سریع سوار شدم و به سمت ارایشگاه رفتم خیلی دلم میخاست همین الان زندگیم تموم میشد اما این سرنوشتی بود کع برام رقم خورده بود و من نمیتونستم ازش فرار کنم اون مهمونی لعنتی اه اه
۵.۵k
۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.