شراب سرخ پارت
شراب سرخ پارت ۱۴۰
#red_wine🍷#red_wine🍷
یونگی: میخوای دقیقا چیکار کنی؟
بین زمین و زمان درمانده مانده بودم..
روی تخت فرود آمدم و گفتم:نمیدونم! اگه واقعا حامله باشم .. ممکنه ریکشن خوبی به این قضیه نشون نده ، حتی ممکنه مجبورم کنه بچه رو بندازم..شایدم بفهمه حاملم و مثل جنی تو خونه زندونیم کنه و بعد بدنیا بچه ، بچه رو ازم بگیره و .....
یونگی حرفم را قطع کرد و کنارم روی تخت نشست و گفت:ا.ت عجب تخیلی داری تو دختر ، بهت چی گفتم؟ گفتم کیم وقتی دزدیده بودنت، دیوونه شده بود! اونموقع قشنگ مثل کف دست صاف صاف بود و احساساتشو بروز میداد، معلوم بود بهت وابسته شده!
_تو چقدر کیم رو میشناسی یونگی؟
یونگی:هیچ
_خب پس نمیتونی با اطمنیان این حرفو بزنی
یونگی: اوکی باشه اصلا اینی که من میگم نباشه! میخوای چیکار کنی؟
_فرار میکنیم!
یونگی نگاه گیجش را بهم انداخت: تو فکر میکنی اگه تهیونگ بفهمه حامله ای میزاره از کنارش جم بخوری؟
_قرار نیست بفهمه
یونگی: ا.ت داریم راجع به کیم تهیونگ حرف میزنیم نه یک آدم معمولی.. اون مرد تونست منی که هکر قهار و حرفهایم رو پیدا کنه تو که عددی نیستی در برابرش!
_پس میگی چیکار کنم ؟
یونگی: تنها کاری که فعلا میتونی انجام بدی اینکه بیبی چک رو برداری و بری چک کنی ایا حامله ای یا نه .بعد میتونی برای بعدش تصمیم بگیری..
نفسم را کلافه بیرون فرستادم و از جایم بلند شدم..
_اهوم...!
بیبی چک را از توی نایلون بیرون کشیدم و خواستم به سمت سرویس برم که یونگی گفت: دختر مغز تو کلت نیست ..
برگشتم و با تعجب پرسیدم:برای چی؟
یونگی:کیم ممکنه از اون سرویس استفاده کنه پس بهتره بری سرویس اتاق بغلی!
اوه راست میگفت نباید ریسک میکردم.
با بیبی چک وارد اتاق مهمان که کنار اتاق من و کیم بود رفتم و از سرویس بهداشتی اش استفاده کردم ...
بعد کار های لازم...
بیبی چک را همانجا پشت آینه سرویس پنهان کردم و از انجا زدم بیرون
اول لایک
#red_wine🍷#red_wine🍷
یونگی: میخوای دقیقا چیکار کنی؟
بین زمین و زمان درمانده مانده بودم..
روی تخت فرود آمدم و گفتم:نمیدونم! اگه واقعا حامله باشم .. ممکنه ریکشن خوبی به این قضیه نشون نده ، حتی ممکنه مجبورم کنه بچه رو بندازم..شایدم بفهمه حاملم و مثل جنی تو خونه زندونیم کنه و بعد بدنیا بچه ، بچه رو ازم بگیره و .....
یونگی حرفم را قطع کرد و کنارم روی تخت نشست و گفت:ا.ت عجب تخیلی داری تو دختر ، بهت چی گفتم؟ گفتم کیم وقتی دزدیده بودنت، دیوونه شده بود! اونموقع قشنگ مثل کف دست صاف صاف بود و احساساتشو بروز میداد، معلوم بود بهت وابسته شده!
_تو چقدر کیم رو میشناسی یونگی؟
یونگی:هیچ
_خب پس نمیتونی با اطمنیان این حرفو بزنی
یونگی: اوکی باشه اصلا اینی که من میگم نباشه! میخوای چیکار کنی؟
_فرار میکنیم!
یونگی نگاه گیجش را بهم انداخت: تو فکر میکنی اگه تهیونگ بفهمه حامله ای میزاره از کنارش جم بخوری؟
_قرار نیست بفهمه
یونگی: ا.ت داریم راجع به کیم تهیونگ حرف میزنیم نه یک آدم معمولی.. اون مرد تونست منی که هکر قهار و حرفهایم رو پیدا کنه تو که عددی نیستی در برابرش!
_پس میگی چیکار کنم ؟
یونگی: تنها کاری که فعلا میتونی انجام بدی اینکه بیبی چک رو برداری و بری چک کنی ایا حامله ای یا نه .بعد میتونی برای بعدش تصمیم بگیری..
نفسم را کلافه بیرون فرستادم و از جایم بلند شدم..
_اهوم...!
بیبی چک را از توی نایلون بیرون کشیدم و خواستم به سمت سرویس برم که یونگی گفت: دختر مغز تو کلت نیست ..
برگشتم و با تعجب پرسیدم:برای چی؟
یونگی:کیم ممکنه از اون سرویس استفاده کنه پس بهتره بری سرویس اتاق بغلی!
اوه راست میگفت نباید ریسک میکردم.
با بیبی چک وارد اتاق مهمان که کنار اتاق من و کیم بود رفتم و از سرویس بهداشتی اش استفاده کردم ...
بعد کار های لازم...
بیبی چک را همانجا پشت آینه سرویس پنهان کردم و از انجا زدم بیرون
اول لایک
- ۱۰.۲k
- ۲۵ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط