عشق و نفرت

"عشق و نفرت"
part:²²
@پس هر شب این موقع میومدین دیدن هم نه؟(جدی و عصبانی)
_هیونگ...تو بیدار بودی؟
@خواستم امشبو بیدار بمونم ببینم هر شب میای اینجا برای چی... که فهمیدم(رو به ا.ت)
+تهیون... می‌تونم توضیح بدم
@تو یکی حرف نزن(کمی بلند)
_بسه...بلد نیستی به خانما احترام بذاری؟این چجور رفتاری با همس....
@ادامشو بگو
_ه.همس.سرت
@چرا لکنت می‌گیری
_بیخیال


داشت دستشو مینداخت سمت ا.ت که دستشو بگیره ولی جین جلوشو گرفت


_بهش دست نزن
@تو کی هستی که به من میگی به زن خودم دست نزنم؟
_میفهمی...حالام برو بخواب
@اگه نرم چی
_هیونگ...تا حد امکان دارم احترامتو نگه می‌دارم کاری نکن عصابم خورد شه
@اگه عصابت خورد شه میخوای چیکار کنی مثلاً کوچولو


یه سیلی محکم بهش زد طوری که صورتش قرمزه قرمز شده بود


_اگه خیلی مشتاقی از اینم قراره بدتر شه...حالام برو گمشو(جدی)


حرفی نزد و رفت

_توام امشب برو رو مبل تو پذیرایی بخواب
+باشه


[فردا]

حاضر شدم و رفتم پیش تهیون تا بیدارش کنم که دیدم بیداره

@با چه رویی هنوزم می‌تونی بیای پیشم
+معذرت می‌خوام(سرش پایینه)
@همین؟
+خب پس چیکار کنم

حرفی نزد

رفتم سمتش و دستشو بغل گرفتم

+یا تهیونا چته(با حالت کیوت)


با دستش پرتم کرد زمین


@بسه...تموم کن این اداهای حال به هم زنتو


اینو گفت و رفت از خونه بیرون


رفتم تو پذیرایی یه جا نشستم که دیدم جین اومد...نمی‌دونم چرا... ولی با دیدن چهرش هرچی غم و غصه دارم از بین می‌ره


+او چه تیپی زدی
_من همیشه خوشتیپم(با حالت اعتماد به نفس)...راستی تهیون کجاست...چیزی راجع به دیشب نگفت؟
+چرا گفت
_چی گف
+(شروع کرد همه چیو گفتن)
_ا.ت
+بله
_میدونی که این یه فرصت خوبه
+چی
_یادته دیشب گفتی بهم اعتماد داری؟
+خب آره
_اگه یه چیزی ازت بخوام قبول می‌کنی؟
+آره
_پس برو حاضر شو و هرچی وسایل داری جمع کن
+چرا
_گفتم برو حاضر شو...میفهمی
+باشه


رفتم حاضر شدم و وسایلامو جمع کردم


+خب الان می‌خوای چیکار کنی
_دستتو بذار رو دستم
+باشه


لبخندی زد


_ممنون که بهم اعتماد کردی
+منظورت چ...

جین ا.ت رو کشید بغلش و بوسه ای به لباش زد و ا.ت متقابل بوسیدش


_از این به بعد دیگه ما مال همیم(لبخند)


باهم رفتن سمت فرودگاه


+جین چرا اومدیم این‌جا


به سوالم جواب نداد


از پشت میکروفون گفتن هواپیما مون میخواد بلند شه ماهم سوارش شدیم


_از الان به بعد یه زندگی جدید باهم شروع می‌کنیم و هیچکس هم نمی‌تونه بین ما فاصله بندازه

و پسر داستانمون پیشونی دختری که دوسش داشت رو بوسید و این اعتماد بین این دو نفر باعث شروع یه زندگی جدید براشون شد:)

[the end]

خبببب منو کشتین که زود تمومش کن زود تمومش کن راضی شدین حالا؟و اینکه هیجان داشت؟خوب تموم شد؟
#فیک_بی_تی_اس #فیک #بی_تی_اس #اسمات #وانشات #سناریو #جین
دیدگاه ها (۵۱)

تو کامنتا بگین کدوما واستون دراومد

𝒃𝒂𝒅 𝒃𝒐𝒚𝒔𝒆𝒂𝒔𝒐𝒏:²part:²بعد از اینکه لباسامو عوض کردم با راهنما...

"عشق و نفرت"part:²¹+دیگه دیره_چرا+مگه نمی‌بینی...دیگه ازدواج...

"عشق و نفرت"part:²⁰[شب]رفتم یه حموم ۲۰ دقیقه ای و حاضر شدم [...

ویو ا،ت صبح از خواب پاشدم رفتم دست و صورتمو شستم کارای لازم ...

love Between the Tides²⁰چند روز بعدا/ت با خودم فکر میکردم که...

فیک به من نگاه کن اسممو صدا کن پارت (۶)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط