*دردسرعشق🍷*
*دردسرعشق🍷*
پارت ۱۶
پسره شمشیرشو برد بالا و میخاست جیهوپ رو بکشه که ا/ت دید و یه خنجر به سمت پسره پرت کرد و خورد به بازوی پسره بازوش عمیق زخم شد
ا/ت پوزخندی زد و شمشیرش رو گذاشت زیر گردن دختره
ا/ت: اگه اون سردمه ای ببینه اربابت هم میمیره
پسره زیر لب گفت: عوضیی
و شمشیرش رو انداخت
ا/ت دختره رو بلند کرد و گفت: سنگ ها کجان؟
دختره: عمرن اگه بدستشون بیاری* پوزخند
ا/ت از مو های دختره گرفت کشید😬
دختر ماه: آخخخ...لعنتی
ا/ت: سنگ ها کجان؟
دختر ماه: باشه باشه میگم..موهامو ول کنن
ا/ت مو های دختره رو ول کرد و دختره به شلاقش اشاره کرد
ا/ت دختره رو حل داد و دختره افتاد زمین
دختر ماه: آیییش
ا/ت شلاق دختره رو برداشت
دختر ماه: توی دسته شه( همون جا که ازش محکم میگیرن اسمش نومودونم🙄)
ا/ت به دسته ش نگاه کرد یه خط بود انگار از اون جا باز میشد
سعی کرد آروم بازش کنه که نشد یکم بیشتر زور زد ولی بازم نشد
آخرش با دندون شروع کرد و هی سعی میکرد بازش کنه(🤦♀️😂)
دختر ماه خنده ای کرد و بلند شد و دستشو برد جلو که یعنی بدش من
ا/ت شلاقش رو بهش داد دختره خیلی ریلکس بازش کرد
ا/ت: تاثیر اصلی رو من گذاشتم شل شد بعد تو بازش کردی
دختر ماه: آره حتما
سنگ ها رو به ا/ت داد(عکس سنگ هارو میزارم)
ا/ت: آفرین دختر خوب
دختر ماه:😒
ا/ت: خب ما میریم بای بای* دستشو تکون داد
ا/ت: خب بچه ها بریم سنگ ها رو گرفتم
جیهوپ زبونشو برا پسره در اورد(🤦♀️😂)
و رفتن
وارد قصر شدن
رفتن پیش پادشاه
پادشاه: شیر یا روباه؟
جیهوپ: شیر
پادشاه: آفرین به پسرای خودم و ا/ت
نامجون:ممنون
@: چطوره امشب یه جشن بگیریم؟
پادشاه: فکر خوبیه منم موافقم
@: پس برا امشب آماده شید..الان حتما خسته شدید برید استراحت کنید
همه رفتن
*شب*
همه توی یه فضای آزاد توی قصر بودن
جیمین: واوو اون چه خوشگل شده* دهنش باز موند
یونگی: آره خوشگل شده
همه نگاه میکردن و شگفت زده شده بودن
اون کی بود؟
توی پارت بعد میگم😌☝
پارت ۱۶
پسره شمشیرشو برد بالا و میخاست جیهوپ رو بکشه که ا/ت دید و یه خنجر به سمت پسره پرت کرد و خورد به بازوی پسره بازوش عمیق زخم شد
ا/ت پوزخندی زد و شمشیرش رو گذاشت زیر گردن دختره
ا/ت: اگه اون سردمه ای ببینه اربابت هم میمیره
پسره زیر لب گفت: عوضیی
و شمشیرش رو انداخت
ا/ت دختره رو بلند کرد و گفت: سنگ ها کجان؟
دختره: عمرن اگه بدستشون بیاری* پوزخند
ا/ت از مو های دختره گرفت کشید😬
دختر ماه: آخخخ...لعنتی
ا/ت: سنگ ها کجان؟
دختر ماه: باشه باشه میگم..موهامو ول کنن
ا/ت مو های دختره رو ول کرد و دختره به شلاقش اشاره کرد
ا/ت دختره رو حل داد و دختره افتاد زمین
دختر ماه: آیییش
ا/ت شلاق دختره رو برداشت
دختر ماه: توی دسته شه( همون جا که ازش محکم میگیرن اسمش نومودونم🙄)
ا/ت به دسته ش نگاه کرد یه خط بود انگار از اون جا باز میشد
سعی کرد آروم بازش کنه که نشد یکم بیشتر زور زد ولی بازم نشد
آخرش با دندون شروع کرد و هی سعی میکرد بازش کنه(🤦♀️😂)
دختر ماه خنده ای کرد و بلند شد و دستشو برد جلو که یعنی بدش من
ا/ت شلاقش رو بهش داد دختره خیلی ریلکس بازش کرد
ا/ت: تاثیر اصلی رو من گذاشتم شل شد بعد تو بازش کردی
دختر ماه: آره حتما
سنگ ها رو به ا/ت داد(عکس سنگ هارو میزارم)
ا/ت: آفرین دختر خوب
دختر ماه:😒
ا/ت: خب ما میریم بای بای* دستشو تکون داد
ا/ت: خب بچه ها بریم سنگ ها رو گرفتم
جیهوپ زبونشو برا پسره در اورد(🤦♀️😂)
و رفتن
وارد قصر شدن
رفتن پیش پادشاه
پادشاه: شیر یا روباه؟
جیهوپ: شیر
پادشاه: آفرین به پسرای خودم و ا/ت
نامجون:ممنون
@: چطوره امشب یه جشن بگیریم؟
پادشاه: فکر خوبیه منم موافقم
@: پس برا امشب آماده شید..الان حتما خسته شدید برید استراحت کنید
همه رفتن
*شب*
همه توی یه فضای آزاد توی قصر بودن
جیمین: واوو اون چه خوشگل شده* دهنش باز موند
یونگی: آره خوشگل شده
همه نگاه میکردن و شگفت زده شده بودن
اون کی بود؟
توی پارت بعد میگم😌☝
۲۲.۶k
۰۴ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.