حکایت رفاقت حکایت سنگهای کنار ساحله

حکایت رفاقت حکایت سنگهای کنار ساحله …
اول یکی یکی جمعشون میکنی تو بغلت
بعدشم یکی یکی پرتشون میکنی تو آب ؛
اما بعضی وقتا یه سنگهای قیمتی گیرت میاد
که هیچ وقت نمیتونی پرتشون کنی …


همیـشـــــــہ شاد باشید ✅ دوستای با معرفتم
ممنونــــم بخـاطر پســت زیبـــــــاتون

محمد جان عزیز
دیدگاه ها (۴۴)

حکایت رفاقت حکایت سنگهای کنار ساحله …اول یکی یکی جمعشون میکن...

آاااااه #کربـــلا 🌾 نیمـه شـب شــد،شــب خودش هم مدتی خوابیده...

حکایت رفاقت حکایت سنگهای کنار ساحله …اول یکی یکی جمعشون میکن...

#وداع_با_ماه_صفر 🌾 اگرچه گریه نمودم دو ماه با غمتانمرا ببخش ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط