p6
p6
به کوک زنگ زدم
_الو
∆بله باز چی شده
_کوک فلیکس ات رو گرفته
∆خو چیکار کنم
_مرضو چیکار کنم رد گوشیه ات رو بزن
∆ایشش نمیزاری دو دیقه آره بگیریم
_نه سریع ردشو بزن تا به فنات ندادم(داد)
∆اوکی بابا حالا چرا عصبانی میشی
بعد از یه ساعت ردشو زدیم رفتیم عمارت فلیکس تک تک نگهبان اشو کشتم که فلیکس دیدم
_عوضی ات رو کجا بردی؟ تو با من مشکل داری چرا اونو گرفتی(داد)
~به به رفیق قدیمی آره باش حالا
_گفتم ات رو کجا بردی
~نمیدونم خودمم دارم دنبالش میگردم
_با تیر زدم کشتمش
ات ویو
دیدم صدای داد تهیونگ میاد با حالت بیرون داد زدم
_دیدم صدای داد ات میاد رفتم برده بودتش تو زیر زمین لخت بود سریع رفتم دستاشو باز کردم یه چیز دورش پیچوندم بردمش بیرون تو راه بودیم
_ات
+بله
_بلایی سرت نیاورد که؟
+نه
_پس چرا لخت بودی
+تا اومد نزدیکم با پا زدم جا حساسش به جوری که فک کنم دیگه بچه دار نشه
_اصن زنده نیست که بخواد بچه دار بشه
+کشتیش؟
_آره من که گفتم حاضرم برات هر کاری بکنم
+بسه دیگه نمیخوام راجبش حرف بزنم
_باشه
فردا صبح*
بلند شدیم صبحونه خوردیم یه فیلم دیدیم بعدش یه ذره گیم زدیم که جیمین به تهیونگ زنگ زد
&میای بریم بیرون
_سلام مرسی منم خوبم
&اخ ببخشید... سلام
_مرض کجا میخواید برید حالا
&بار
_واستا یه دقیقه
_ات با بچه ها برم بیرون
+کجا؟
_بار
+برو زیاد مست نشو و زود برگرد
_باشه
_الو میام
&اه اه چقدر زن ذلیلی
_باشه بابا تو خوب
شب*
هوا طوفانی بود یهو رعد و برق زد منم که به رعد و برق فوبیا داشتم کسیم خونه نبود زدم زیر گریه سریع زنگ زدم تهیونگ
+الو... هق... ته... یونگ
_الو جانم ات چرا گریه میکنی
+ته... تهیونگ... من.... به...... رعدو.... برق ... فوبیا دارم... تروخدا... سریع بیا
_باشه الان میام عزیزم
_رفتم خونه دیدم ات یه گوشه خونه زانومو بقل کرده و داره گریه میکنه رفتم بقلش کردم
_اشکال نداره عشقم من الان پیشتم نترس
+تهیونگ
_جانم
+میشه بریم بخوابیم؟
_اره عزیزم بیا بریم بالا
دوباره رعد و برق زد سریع پریدم بقل تهیونگ
_نترس.. نترس من پیشتم
فردا..
ادامه دارد......
به کوک زنگ زدم
_الو
∆بله باز چی شده
_کوک فلیکس ات رو گرفته
∆خو چیکار کنم
_مرضو چیکار کنم رد گوشیه ات رو بزن
∆ایشش نمیزاری دو دیقه آره بگیریم
_نه سریع ردشو بزن تا به فنات ندادم(داد)
∆اوکی بابا حالا چرا عصبانی میشی
بعد از یه ساعت ردشو زدیم رفتیم عمارت فلیکس تک تک نگهبان اشو کشتم که فلیکس دیدم
_عوضی ات رو کجا بردی؟ تو با من مشکل داری چرا اونو گرفتی(داد)
~به به رفیق قدیمی آره باش حالا
_گفتم ات رو کجا بردی
~نمیدونم خودمم دارم دنبالش میگردم
_با تیر زدم کشتمش
ات ویو
دیدم صدای داد تهیونگ میاد با حالت بیرون داد زدم
_دیدم صدای داد ات میاد رفتم برده بودتش تو زیر زمین لخت بود سریع رفتم دستاشو باز کردم یه چیز دورش پیچوندم بردمش بیرون تو راه بودیم
_ات
+بله
_بلایی سرت نیاورد که؟
+نه
_پس چرا لخت بودی
+تا اومد نزدیکم با پا زدم جا حساسش به جوری که فک کنم دیگه بچه دار نشه
_اصن زنده نیست که بخواد بچه دار بشه
+کشتیش؟
_آره من که گفتم حاضرم برات هر کاری بکنم
+بسه دیگه نمیخوام راجبش حرف بزنم
_باشه
فردا صبح*
بلند شدیم صبحونه خوردیم یه فیلم دیدیم بعدش یه ذره گیم زدیم که جیمین به تهیونگ زنگ زد
&میای بریم بیرون
_سلام مرسی منم خوبم
&اخ ببخشید... سلام
_مرض کجا میخواید برید حالا
&بار
_واستا یه دقیقه
_ات با بچه ها برم بیرون
+کجا؟
_بار
+برو زیاد مست نشو و زود برگرد
_باشه
_الو میام
&اه اه چقدر زن ذلیلی
_باشه بابا تو خوب
شب*
هوا طوفانی بود یهو رعد و برق زد منم که به رعد و برق فوبیا داشتم کسیم خونه نبود زدم زیر گریه سریع زنگ زدم تهیونگ
+الو... هق... ته... یونگ
_الو جانم ات چرا گریه میکنی
+ته... تهیونگ... من.... به...... رعدو.... برق ... فوبیا دارم... تروخدا... سریع بیا
_باشه الان میام عزیزم
_رفتم خونه دیدم ات یه گوشه خونه زانومو بقل کرده و داره گریه میکنه رفتم بقلش کردم
_اشکال نداره عشقم من الان پیشتم نترس
+تهیونگ
_جانم
+میشه بریم بخوابیم؟
_اره عزیزم بیا بریم بالا
دوباره رعد و برق زد سریع پریدم بقل تهیونگ
_نترس.. نترس من پیشتم
فردا..
ادامه دارد......
۴.۷k
۰۷ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.