بفرمایید 🤗❤️👇
بفرمایید 🤗❤️👇
اسلاید دوم ا/ت 🙃
اسلاید سوم لباسش 🤌💜
.
.
.
قلب تیره :(
P:۱
ویو ا/ت =
مثل همیشه روز ها با صدای داد پدرم از خواب پریدم .
فک کنم دوباره داشت با همکاراش دعوا میکرد.
آهان راستی خودمو معرفی نکردم !
من ا/ت هستم :)
( من ۱۸ سالمه و یک خواهر بزرگ تر از خودم دارم .
من هر روز میرم دانشگاه و بعدش میرم بوتیک کمک خواهرم .
مادره من چهار سال پیش فوت کرد و پدرم هم بعد فوت مادرم قمار بازو دزد شد .
منو خواهرم هر روز داخل بوتیک کار میکنیم و خرج پدرمو طلبکاراشو میدیم .)
رفتم پایین و دیدم بله دوباره پدرم از عصبانیت شدید دوتا لیوان رو شکسته .
رفتم یه آبی به سرو صورتم زدم و جارو رو برداشتم و خورده شیشه ها رو جمع کردم .
رفتم سمت یخچال دیدم هیچی داخلش جز آب معدنی نیس .
یدونه برداشتم و یک نفس خوردم .
بعد چند دقیقه رفتم بالا و یک هودی مشکی با شلوار کارگو مشکی پوشیدم .
رفتم جلو آینه و موهامو شونه کردم و یه زد آفتاب و یه تینت ملایم زدم .
کیفمو آماده کردم و رفتم پایین .
ویو خواهر ا/ت =
صبح زود از خونه زدم بیرون و رفتم یکم خرتو پرت برا خونه خریدم تا ناهارو درست کنم آخه بابا گفته بود قراره مهمون بیاد خونمون .
وقتی رسیدم خونه دیدم ا/ت داره از پله ها میاد پایین .
سریع خرید هارو گذاشتم رو زمین و گفتم میرسونمت .
اونم سریع کفشاش پوشید و نشست تو ماشین .
تماااااام 😇😇😇
حمایت یادت نره گلم 😏❤️❤️❤️🩹
شرایط خیلی کوچولو 🥺😚 :
سه لایک ❤️
دو کامنت 🤗
ممنووووون 😚😚💥👊💜
اسلاید دوم ا/ت 🙃
اسلاید سوم لباسش 🤌💜
.
.
.
قلب تیره :(
P:۱
ویو ا/ت =
مثل همیشه روز ها با صدای داد پدرم از خواب پریدم .
فک کنم دوباره داشت با همکاراش دعوا میکرد.
آهان راستی خودمو معرفی نکردم !
من ا/ت هستم :)
( من ۱۸ سالمه و یک خواهر بزرگ تر از خودم دارم .
من هر روز میرم دانشگاه و بعدش میرم بوتیک کمک خواهرم .
مادره من چهار سال پیش فوت کرد و پدرم هم بعد فوت مادرم قمار بازو دزد شد .
منو خواهرم هر روز داخل بوتیک کار میکنیم و خرج پدرمو طلبکاراشو میدیم .)
رفتم پایین و دیدم بله دوباره پدرم از عصبانیت شدید دوتا لیوان رو شکسته .
رفتم یه آبی به سرو صورتم زدم و جارو رو برداشتم و خورده شیشه ها رو جمع کردم .
رفتم سمت یخچال دیدم هیچی داخلش جز آب معدنی نیس .
یدونه برداشتم و یک نفس خوردم .
بعد چند دقیقه رفتم بالا و یک هودی مشکی با شلوار کارگو مشکی پوشیدم .
رفتم جلو آینه و موهامو شونه کردم و یه زد آفتاب و یه تینت ملایم زدم .
کیفمو آماده کردم و رفتم پایین .
ویو خواهر ا/ت =
صبح زود از خونه زدم بیرون و رفتم یکم خرتو پرت برا خونه خریدم تا ناهارو درست کنم آخه بابا گفته بود قراره مهمون بیاد خونمون .
وقتی رسیدم خونه دیدم ا/ت داره از پله ها میاد پایین .
سریع خرید هارو گذاشتم رو زمین و گفتم میرسونمت .
اونم سریع کفشاش پوشید و نشست تو ماشین .
تماااااام 😇😇😇
حمایت یادت نره گلم 😏❤️❤️❤️🩹
شرایط خیلی کوچولو 🥺😚 :
سه لایک ❤️
دو کامنت 🤗
ممنووووون 😚😚💥👊💜
۳.۳k
۲۶ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.