FoRGoTTEN 🍷⛓️

FoRGoTTEN 🍷⛓️
PT 1



ویو ات:
خب بزارین زندگی خودمو تعریف کنم من تو خوانواده ای به دنیا اومدم که دختر های اون خوانواده باید در سن ۱۸سالگی ازدواج کنن

ما تو یه خونه با پدر بزرگ و عمو هام و زناشون و بچه هاشون و مامان بابام زندگی میکنم

من دو تا عمو دارم یونجین و بکهیون

که عمو یونجین ۳ تا پسر به اسم های جونگ کوک، تهیونگ ، شوگا

و عمو بکهیون ۴ تا پسر به اسم های نامجون، جین، جیمین، جیهوپ

من اونا رو خیلی دوست دارم و خیلی جذابن ولی هیچ وقت ندیدم به دختری نزدیک بشن

و مامان و بابام فقط منو دارن که یه دخترم و همه ی خانواده پسرن

بابابزرگ از کوچیکی بهم هی میگفت که تو باید تو سن ۱۸ سالگی با یکی از پسر های این خانواده ازدواج کنی و هر وقت ازش دلیلش رو می‌پرسیدم نمی‌گفت

خب چون من تنها دختر این خونواده بودم همه منو با ناز و نعمت بزرگ کردن

یجورایی خانواده من عجیبن همیشه پسر های خانواده نوشیدنی به رنگ قرمز می خوردن
هر وقت می خواستم ازش بخورم نمی زاشتن

خانواده من به طور ناگهانی غیب شدن و فقط من و پسرا مونده بودیم

من از سن ۹ سالگی با پسرا تو یه خونه زندگی می کنم و اونا شدن خانوادم چون اونا منو بزرگ کردن

ولی به طور خیلی عجیبی مشکوکن و همیشه منو با کارهاشون میترسونن