FoRGoTTEN🍷⛓️
FoRGoTTEN🍷⛓️
PT 2
بازم صدای دعوا می یومد اینا انگار آرامش ندارن هاااا
از اتاقم بیرون اومدم
جیمین: مال منه
جین: گفتم که مال خودمه
عصبانی شده بودن و چشماشون قرمز بود
جیهوپ اومد کنارم
ات: هوپی اینا چرا باز دعوا میکنن
جیهوپ: خب اینارو ولشون کن می خوای.......
تهیونگ: جیهوپ چرا همیشه به ات میچسبی!!؟؟
جیهوپ: ببخشید به شما چه؟!
تهیونگ: چون اون مال منه
جونگ کوک: کی گفته مثلا؟!
تهیونگ: من
همشون پریدن رو هم
یکی دستمو کشید
نامجون بود
ات: اوه نامی تویی !!
نامجون: اوهوم بیا بریم می خوام یچیزی بهت نشون بدم
منو برد به اتاقش
یه گل سر بهم داد
نامجون: بیا برای تو درست کردم
ات: وایی چه خوشگله مرسی
گرفتم و به سرم زدم
رفتم جلوی آینه تا ببینم چطوریه
داشتم به خودم نگاه میکردم که میز و دیدم روش لکه های قرمز داشت
نزدیک شدم دستمو بهش زدم
ات: این چیه؟!
نامجون: چرا بهش دست زدی هانن!
ات: ببخشید نمیدونستم ناراحت میشی
نامجون: می خوای دیوونم کنی
گریم گرفت چرا اینجوری میکرد
نشستم رو زمین که در باز شد و شوگا اومد داخل
شوگا: هوفففف نامجون میشه بفهمم تو داری چه غلطی میکنی!
نامجون: چرا یه لحظه نمیزارید آدم تنها باشه
شوگا به طرفم اومد و دستمو گرفت و بلندم کردم
نگاهش به گل سر افتاد از موهام جدا کرد
شوگا: میدونی که با این کارا نمیتونی مال خودت کنیش
رفتیم از اتاق بیرون
شوگا: چرا گریه میکنی پیشی کوچولو؟!
ات: چون شما منو میترسونید
شوگا بهم نزدیک شد و بغلم کرد
که صدایی مثل انفجار بمب اومد
PT 2
بازم صدای دعوا می یومد اینا انگار آرامش ندارن هاااا
از اتاقم بیرون اومدم
جیمین: مال منه
جین: گفتم که مال خودمه
عصبانی شده بودن و چشماشون قرمز بود
جیهوپ اومد کنارم
ات: هوپی اینا چرا باز دعوا میکنن
جیهوپ: خب اینارو ولشون کن می خوای.......
تهیونگ: جیهوپ چرا همیشه به ات میچسبی!!؟؟
جیهوپ: ببخشید به شما چه؟!
تهیونگ: چون اون مال منه
جونگ کوک: کی گفته مثلا؟!
تهیونگ: من
همشون پریدن رو هم
یکی دستمو کشید
نامجون بود
ات: اوه نامی تویی !!
نامجون: اوهوم بیا بریم می خوام یچیزی بهت نشون بدم
منو برد به اتاقش
یه گل سر بهم داد
نامجون: بیا برای تو درست کردم
ات: وایی چه خوشگله مرسی
گرفتم و به سرم زدم
رفتم جلوی آینه تا ببینم چطوریه
داشتم به خودم نگاه میکردم که میز و دیدم روش لکه های قرمز داشت
نزدیک شدم دستمو بهش زدم
ات: این چیه؟!
نامجون: چرا بهش دست زدی هانن!
ات: ببخشید نمیدونستم ناراحت میشی
نامجون: می خوای دیوونم کنی
گریم گرفت چرا اینجوری میکرد
نشستم رو زمین که در باز شد و شوگا اومد داخل
شوگا: هوفففف نامجون میشه بفهمم تو داری چه غلطی میکنی!
نامجون: چرا یه لحظه نمیزارید آدم تنها باشه
شوگا به طرفم اومد و دستمو گرفت و بلندم کردم
نگاهش به گل سر افتاد از موهام جدا کرد
شوگا: میدونی که با این کارا نمیتونی مال خودت کنیش
رفتیم از اتاق بیرون
شوگا: چرا گریه میکنی پیشی کوچولو؟!
ات: چون شما منو میترسونید
شوگا بهم نزدیک شد و بغلم کرد
که صدایی مثل انفجار بمب اومد
۷.۵k
۰۱ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.