عشق به یک ماده ی مخدر می ماند

عشق به یک ماده ی مخدر می ماند،
در آغاز احساس سرخوشی و تسلیم مطلق به آدم دست می دهد،
روز به روز بیشتر می خواهی، هنوز معتاد نیستی
اما از آن احساس خوشت می آید و فکر میکنی میتوانی در اختیار خودت داشته باشیش،
چند دقیقه به معشوق می اندیشی و بعد سه ساعت فراموشش میکنی.
اما کم کم به آن شخص عادت میکنی و کاملاً به او وابسته میشوی،
حالا دیگر سه ساعت به او فکر میکنی
و دو دقیقه فراموشش میکنی.

اگر در دسترست نباشد همان احساسی را داری که معتادهای خمار دارند .
معتاد برای به دست آوردن مواد، تن به هر کاری میدهد
و تو هم حاضری به خاطر عشق دست به هر کاری بزنی.
پس تنها باید به کسی عشق بورزیم که میتوانیم او را در کنارمان داشته باشیم.
دیدگاه ها (۱۷)

دیگر نه دلی مانده،نه جانی...میخواهم تمام آرزوهایم رابه دستِ ...

بعضی روزها آرزو میکردم کاش میتونستم به عقب‌برگردم نه به خاطر...

یک روز با تو قراری خواهم گذشتمنو را سُر خواهم داد جلوبه تو ا...

جمعه مرد با احساسی ست،که دلش معشوقه ای زیبا می خواهد،که دست ...

تاوان خوشبختی اینده ات را اکنون پس بده

فیک پارت ۱⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐روی تختم نشسته بودم به اتفاقی که قراره بیو...

yek tarafe part : 4

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط